توپ مروارید، در زمان ناصرالدین شاه، توی میدون ارگ بوده، زنها شب چهارشنبهسوری رسم داشتن جمع بشن دور این توپ و حاجت بخوان 🤲
ناصرالدین شاه این متن رو شب چهارشنبه سوری سال ۱۲۷۱ مینویسه، میگه که؛
دوساعت به غروب مانده آمدیم بیرون؛
هوا هم قدری باز شده بود.
حالا کمکم شکوفهی زردآلو هم باز میشود🌱
قدری تماشا کردیم؛😎
بعد آمدیم پائین سوار کالسکه شده،
یکسر راندیم برای منزل.
امشب شب چهارشنبهی آخر سال است.
زنها اعتقادی دارند به توپمروارید
و جمع میشوند آنجا.
ما از پارسال میدانستیم. از دراندرون که پیاده شدیم، یکسر رفتیم میدان ارگ.
دیدیم بعله!
زنهای خیلی زیادی، پیر، جوان و دختر جمع شدهاند و یکییکی میآیند از دور توپ یکی صد دینار به توپچی میدهند و از آنطرف بیرون میآیند.
تماشا کردیم؛🤓
به قدر دویست سیصدنفر زنها رفته بودند و به قدر هفتصد هشتصد زن دیگر نشسته بودند که بعد از این بروند.🤦♀
دیدیم اولاً بد وضعی است که توپچی پول میگیرد؛ ثانیاً اینکه نزدیک غروب است، تا این همه زنها بیایند، یکییکی پول بدهند و بگذرند شب میشود و دور نیست که توپچی...😐🙁
امینهمایون را صدا کردیم. دوتا اشرفی دادیم، گفتیم ببر به توپچی بده و بگو این دو تومان را بگیر و کاری به زنها نداشته باش. امینهمایون رفت و به توپچی گفت. توپچـی هم رفت آنطرف.🚶♂
بعضی سـربازهای بیعار هم که آنجاها راه میرفتند و زنها را تماشا میکردند، همینکه دیدند توپچی رفت، بنا کردند ترکی و فارسی به این زنها حرف زدن:
که پاشید! حالا خوب شد توپچی رفت
مفت شد؟ پاشید بروید!
که زنها ریختند یکدفعه رو به توپ و رفتند زیر آن و از آنطرف بیرون میآمدند و بعد هم باید از زیر نقارهخانه و صدای دُمبک و اینها بگذرند که سفیدبخت بشوند.😶🌫
@barandaz_media