#دلنوشته از دختری ۱۳ ساله
من یه دختری بودم که همش توی فضای مجازی بود و توی خیلی گپ ها که توش پسر بودن بهم احساس غرور دست میداد وقتی یه پسر میومد پیویم هیچی حالیم نبود یادم رفته بود الان امام زمان گریه میکنه کلی تغییر کرده بودم حاضر جواب شده بودم دل همه رو باحرفام میشکسم واز اینکه یکی بهم میگفت ببخشی میگم ن خیلی خوشم میومدحتی میخواسم رل بزنم تا سرگرم بشم 😔تا اینکه به روز دیدم مامانم داره یه نوحه گوش میده رفتم نشسم کنارش اقاهه میخوند غریبه چون که ماراحت گناه کردیم غریبه به نامحرم نگاه کردیم غریبه
تو دلم غوغا شده بود منم شده بودم یع آدمی که دیگه بچه شیعه نبود رفتم تو اتاقم اشکام مسابقه گذاشته بودن گوشیم و برش داشتم رفتم تو فضای مجازی هرچی کانال داشتم هر چی گروه غیر مذهبی داشتم پاک کردم و همه ی کانالام شد مذهبی دیگه تو هیچ گروهی نرفتم ونخواهم رفت از اون موقع کلا تغییر کردم همیشه نماز میخونم قرآن میخونم و...... یه شب خواب بودم توخواب بابام گفت گوشیتو بده چک کنم تو گوشیم هیچی نبود همه چیزم مذهبی بود ولی نمیدونم چرا قلبم تو دهنم میزد یهو بابام پاشد رفت گوشیو گرفتم دستم رو صفحش نوشته بود اگه الان امام زمان بگه گوشیتو بده بهش میدی بدون مکث گفتم ارع یه صدایی آمد که بهم گفت آفرین دخترم و از خواب بیدار شدم
#آدمینـ،شهیدنامـ دیگرمـ