1⃣🍂 اوج گرمای اهواز بود ... بلند شد، دریچه کولر اتاقش را بست!! گفت: به یاد بسیجی‌هایی که زیر آفتاب گرم می‌جنگند 🍃 2⃣داشتم برای نماز ظهر وضو میگرفتم،دست به شانه ام زد ... سلام و علیک کردیم ، نگاهی به آسمان کرد و گفت : علی ! حیفه تا موقعی که جنگه نشیم . معلوم نیست بعد از وضع چی بشه. باید یه کاری بکنیم " گفتم :"مثلا چی کار ؟ " گفت:" دوتا کار ؛ اول خلوص،دوم سعی و تلاش " 🌹شهید حسن باقری🌹