🌸🌸بریده ای از کتاب نای سوخته...🌸🌸
پسر آنقدر نحیف شده بود که گویی تنها روکشی بر روی برانکارد کشیده بودند، مادر بدنبال آنها به طرف ماشین سردخانه می دوید...
_آروم... آروم تر! بچم خوابیده، یواش تکونش بدین، بیدار می شه! الهی خیر ببینی مادر، یه پتو بیارین بچم ضعیف شده زود سردش میشه، گردنشم اگه بالشت زیر سرش نباشه خیلی اذیتش میکنه... بجنب مادر! الآن همینجوری میذارنش اون تو...
#نای_سوخته 🌺
#مربی_مجاهد❣️
#شهید_غیرت 🌷
#شهید_علی_خلیلی 💟
┄┅═══✼❤️❤️💛💛