•‌<💌>• •< > . . 😅_° همیشه با او شوخی می‌کردم و می‌گفتم: «اگه شربت شهادت آوردند نخوری، بریز دور!» 😋_° یادمه یکبار به من گفت: «اینجا شربت شهادت پیدا نمی‌شود، چه کار کنم؟» گفتم: «کاری ندارد، خودت درست کن، بده بقیه هم بخورند.» 😁_° خندید و گفت: «اینطوری خودم شهید نمی‌شوم، بقیه شهید می‌شوند.» 🍹_° «شربت شهادت» یک جوری رمز بین من و آقا ابوالفضل بود. 📩_° یکبار دیدم در تلگرام یک پیام از یک مخاطب آمد که من نمی‌شناختم! متنش این بود: «م.لازم، م.دافع هس.تم. اگر کاری داشتی به این خط پیام بده. هنوز هم شربت نخوردم.» 📞_° هنوز چند دقیقه نگذشته بود که دیدم گوشی خانه مادرم زنگ زد. ''آقا ابوالفضل بود'' بعد از احوال‌پرسی گفت: «این، خط دوستم است، کاری داشتی پیام بده.» ❤️‍🩹_° دو روز قبل از شهادت آخرین تماسش بود، خیلی با هم صحبت کردیم. مثل همیشه! 🌷شـهـیـد مدافع حرم