رمان زیبا وهیجانی 🍃فدای بانوی دمشق 🍃 تقریبا همه ی کارا درست شد البته اینقدر راحت ازش نگذریم خیلی سخت بود هممون پوکیدیم😂😅 فقط مونده بود لباس عروس و داماد😍که قرار شد من و آسیه وعلیرضاومحمدحسین بریم بخریم😉 بخاطر زیاد بودن کارها مادرا نیومدن😁 رفتیم بزرگترین مرکز فروش ☺️ لباس های عروس خیلی جلف و مسخره بود😒 از هیچکدوم خوشم نیومد😕 داشتیم علاف می‌گشتیم که چشمم خورد به یک لباس عروس باحجاب👌🏻 آره همینه 😃😍 آسیه رو کشیدم توی مغازه وبعد از کلی برانداز کردن و نظر دادن همون رو خریدیم✌️🏻😁 لباس داماد هم که آسون پیدا میشه آخه یک کت و شلوار مگه چقدر کار داره😅😁 کفش هم گرفتیم و من و محمدحسین اون دوتا کبوتر عاشق رو تنها گذاشتیم که برن بقیه چیزهایی که لازم دارن رو دوتایی بخرن 😉😂😄 داشتم با محمد حسین قدم میزدم که گفت _خواهری😜 +جانم 😉 _تو چیزی لازم نداری برات بخرم؟ +نه قربونت بشم چیزی لازم ندارم❤️ _همینجا واستا تا بیام😉😜 +باشه، باز کجا میری😕 _صبر داشته باش خواهرم، صبر😂 همونجور خندون رفت منم توی دل قربون صدقه اش رفتم 😍 علاقه و وابستگی من نسبت به محمد حسین وصف ناشدنی بود☺️😍 نمیتونستم حتی یک روز ازش دور باشم همیشه پشتم بوده و مراقبم بوده☺️❤️ وقتایی که بخاطر من غیرتی میشه انگار قلبم داره بخاطرش میزنه بیرون😍 اونقدر باخودم حرف زدم که نفهمیدم مثلا منتظر داداشمم😂 بعد 20 دقیقه محمد حسین اومد کنارم _خب آبجی گلم سلام مجدد😅 +سلام داداشی، کجا بودی نیم ساعته😕خسته شدم 😐 _من فدات شم که خسته شدی😜 +کوفته فقط میخنده آقای خوش خنده 😄 _چشماتو ببند🙂 +چرا؟! _ببند دیگه🙃 چشمامو بستم تا وقتی که محمد حسین گفت چشماتو باز کن😇 وااای😍 خداای من😍🤩 چقدر خوشگله😋 _وای داداشی چقدر خوشگله، ممنونتم😘خوش به حال خانومت😂 +قابل فرشته ای مثل شمارو نداره😌 بعدم شما اندازه ی خانومم محترمی و اون موقعم برات کادو میخرم😅فقط خانومم نفهمه که برای خواهر شوهرش کادو خریدم😆😬 _ای زن ذلیل 😝. +خودتی😂 _من که زن ذلیل نمیشم خودم خانمم😜 +امان از دست تو😂 گردنبندخیلی‌ خوشگلی بود 😋 سنگ های فیروزه داشت 😍 بعد از اینکه باهم نسکافه خوردیم سروکله ی آسیه و علیرضام پیدا شد😁 برگشتیم خونه خییلی خسته بودم برای همین چند دقیقه نگذشته بود که توی اتاق داداش خوابم برد😪 چون اتاق منو واسه وسایلای عروس خانم گرفته بودن😒😐 بالشتش بوی عطرشو میداد😍 حتی فکر کردن به اینکه یک ثانیه کنارم نباشه دیوونه ام میکنه، اصلا دوست ندارم به این موضوع فکر بکنم😣 ادامه دارد... 😍 🌸به قلم سیده بیضایی🌸 ‼️کپی با ذکر نام نویسنده وایدی کانال ازاد‼️