دانه ها را ریختند توی یک ظرف، روی آنها پارچه ای کشیدند و آب دادند.
بعد گذاشتند روبه روی خورشید تا بر آن بتابد.
خورشید مهربان بود و دانه ها را نوازش می کرد.
باد که وزید و گوشه ای از پارچه را بلند کرد، او نگران شد.
صبح فردا موقع آب دادن به سبزه بود. تنها آنهایی جوان مانده بودند که دست خوش باد قرار نگرفته بودند.
#حجاب گونه