رمان زیبا وهیجانی 🍃فدای بانوی دمشق 🍃 محسن : چرا من اینجوری شدم 💔 انگار نباید روی آرامشو ببینم 🥀 چرا چرا محسن اینجوری شدی تو که هیچ وقت دختری ندیدی اما، اما ایندفعه چی شده که همچین شدی نه اینجوری نمیشه باید برم پیش حاج آقا هاشمی بپرسم ببینم چمه 😤🥀 گاز ماشینو گرفتم و رفتم حوزه سریع رفتم داخل و حواسم به سلام کردننای آقایون نبود 🤦‍♂ _حااااج اقاااا +به به آقا محسن چی شده راه گم کردی؟ _حاجی کمکم کن دارم دیوونه میشم +خدابد نده چی شده پسرم؟ با هم رفتیم مسجد و نشستیم یه گوشه که کسی نباشه _حاجی دارم دیوونه میشم😭 +ای بابا اینقدر اینو تکرار نکن بگو ببینم چیشده _حاجی چطوری بگم..... +هر طور راحتی 😐 _حاجی یه خانمی هست نمیدونم چم شده منکه حتی به خانما نگاه نمیکردم الان اینجوری بشم، حاجی وقتی اسمش میاد، وقتی میبینمش حالم خیلی بد میشه همین امروز وقتی دیدمش دستام بشدت میلرزید، عرق کرده بودم، نفس نفس میزدم حاجی کلا بگم تا حد مرگ میرم و برمیگردم حاجی ببخشیدا ولی نمیدونم چه مرگم شده توروخدا کمکم کن دیگه خسته شدم +پسرم تو عاشق شدی🙃 _حاااااجی الان وقت شوخیه؟ 😤 +حاجی و.... استغفرالله میگم عاشق شدی، عاشق اون خانم شدی به به عجب عشقی😄 _امکان نداره😳🙄 +مگه تو آدم نیستی؟ هر آدمی یروز عاشق میشه، پسرم اینجوری داری خودتو نابود میکنی برو بهش بگو اصلا کی هست تا خودم با پدرش صحبت کنم _نه نه الان زوده +حواست هست داری با فکر کردن به نامحرم گناه میکنی؟ بگو ببینم کیه؟ _میدونم بخدا میدونم ولی اگه بگم کیه خودتون منو میندازن بیرون +بگو😐 _سیده 🙊 +وا اینم اسمه تو میگی خب کدوم سیده 😐 _حاجی خانواده کدوم سیده با شما زیاد رفت و آمد داره؟ 😐 +نگو که دختر حاج مهدیه؟ 😳 _دقیقا همونه +اوه پسر عاشق زینب خانم شدی با گفتن اسم زینب خانم قلبم شروع کرد به تند تند زدن +محسن؟ محسن خوبی؟ _حاجی بدم خیلی بدم خواهش میکنم کمکم کن 😭🥀 +مگه نمیخواد بره خارج؟ _احتمال زیاد ولی معلوم نیست دقیق هنوز دو دله +اگه بره که تو خودتو نابود میکنی _حاجی😭😭 +واستا برات استخاره بگیرم ببینم چی در میاد😥 (واقعا اگه میرفت من چیکار میکردم؟ قطعا میمردم ) +پسرممممم😍خوب در اومد 😉 _حاجی جان ما راست میگی؟ یعنی نمیره؟ یعنی بهم جواب مثبت میده؟ یعنی میایم خطبه عقدمونو شما بخونید😍 +یا ابوالفضل العباس 😳😳😳 چخبره پسرجان چه کردی با خودت 😳 گفتم خوبه تا خطبه عقد رسوندی؟😂 عجبااا پس عاشقی کار دستت داده😂 مجنون شدی و لیلا هنوز خبر نداره😂 _حاااااجی😤مجنون چیه لیلا چیه😫 +والا توکه از مجنون و لیلا بدتر کردی 😂 تازه فهمیدم چه سوتی بزرگی دادم تا سه ماه جلوی حاجی سوژه شدم😂😫 وای اگه ازدواج کنیم و حاجی به سیده بگه چی 😬😬😬 انگار بلند فکر کردم چون حاجی داشت با این قیافه نگام میکرد🤨🤨🤨 +من به سیده خانم بگم هااا؟ 🤨 _حاجی غلط کردم😂😂 سریع جستم تو حیاط تو اگه اونجا میموندم خونم پای خودم بود😂😂 +محسن حالا که جستی ولی بدون من با مهدی حرف نمیزنم 😆😝 _حاجی غلط کردم حاجی نوکرتم ببخش حاجی +باشه با مهدی حرف میزنم ولی فقط اولش میگم که با سیده خانم حرف بزنه که اگه میشه همینجا درس بخونه و نره خارج اینجوری کار ما صد برابر راحتر میشه☺️ داد زدم خدایا شکرت که این حاجی رو به ما دادی و زدم زیر خنده 😅 با خیال راحت رفتم خونه و بعد از خوردن غذاهایی که سیده خانم برام گذاشته بود خوابیدم 😴😴 ادامه دارد.... 😍 🌸به قلم سیده بیضایی🌸 ‼️کپی با ذکر نام نویسنده و آی‌دی کانال آزاد‼️