؛؛؛؛نجات کودک ؛؛؛؛
خاطرات: شهید محمود حقیقی حسن اباد
( روایت کننده : مادر شهید )روزی محمود درحال ردشدن ازپیاده رو بود ، که متوجه شد طفل خردسالی دروسط خیابان است ؛ و ماشینی به سرعت ازمقابل اومی اید . بدون تامل خود را به این کودک رساند و درحالی که خود را روی اوانداخت ' و روی زمین دراز کشید ماشین ردشد و *الحمدلله * به این دو صدمه ای نرسید . مادر این کودک درحالی که خوشحال بود ، یک جعبه شیرینی گرفت و بدست پسرم داد محمود نیز سرجعبه را باز کرد ، و ان را بین مردم تقسیم نمود . دراین هنگام من ازاو پرسیدم : پسرم ایا تو نیز به این فکر نکردی که ممکن است صدمه ببینی ؟ اوگفت: مادرجان ! من دران لحظه فقط به نجات ان کودک فکر می کردم ......
⚫️
@Shbeyzaei_313