• یکی از کارکردهای موسیقی این است که غریزه ای را که در انسان نهفته است را دائم خودآگاه جلوه می دهد به همین دلیل امروز مسئله غریزه برای جوانان ما آنقدر بحرانی و خطرناک شده است• موسیقی به ناخودآگاه شما می‌رود و جایگاه خودش را پیدا می کند و چیزی که در ناخودآگاه شما وجود دارد را به شما را به صورت خودآگاه در جلوی چشم شما می آورد یعنی یک موسیقی شاد شادی که در درون شما نهفته است را به شما یادآوری می کند و یک موسیقی غمگین غم درون شما را برای شما جلوه می‌دهد موسیقی فقط شادی و غم را برای شما جلوه نمی‌دهد بلکه می‌تواند جایگاه و پایگاه ای را که در ناخودآگاه انسان است را به صورت خودآگاه جلوی چشمتان بیاورد برای مثال یکی از پایگاه‌های انسان مسئله غریزه است یکی از کارکردهای موسیقی این است که غریزه را که در وجود انسان ناخودآگاه و نهفته است را دائم خودآگاه جلوه می دهد و باعث شود که کسی که دائم به آن گوش می دهد احساس کند نیاز بالایی دارد چرا امروزه مسئله غریزه برای جوانان ما آنقدر بحرانی و خطرناک شده است غریز مسئله ای نیم خفته در وجود انسان است و باید هم اینگونه باشد اما رسانه این مسئله نیم خفته را دائم جلوی چشم انسان می‌آورد و باعث می‌شود که فرد بیش از مقدار لازم به آن احساس نیاز کند و وقتی فرد احساس نیاز بالایی کرد کارهای انجام می‌دهد که تبعات به شدت پر خطری دارد | پس گفتم خیلی از فلاسفه اعتقاد دارند که موسیقی محتوا ندارد و یک فرم و ظرف است یعنی مسائلی که در ناخودآگاه انسان وجود را به خدا گاه می‌آورد و مدام آن را به فرد تذکر می‌دهد بعضی از افراد موسیقی هایی طراحی می‌کنند و از این خاصیت موسیقی در راستای رسیدن به اهدافشان استفاده می‌کنند در راستای ترویج غم و شادی به معنای هیجان روحی و ....که پررنگ نشان داده شدن بیش از حد هر یک از این موارد تبعات خاص خود را دارد|