🏴🕌 جا مانده های زیارت اربعین دلتون برای مولا تون تنگ شده ؟!
مُحمّد بن مُسلم رحمه الله گوید:
از کوفه به طرف مدینه راه افتادم وقتی به مدینه رسیدم به علّت طولانی بودن مسیر و خستگی تمام بدنم درد میکرد. میخواستم به دیدن مولایم بروم امّا دیگر تاب و توان راه رفتن نداشتم.
خدمتکار امام علیه السّلام از راه رسید.
در دستش شربتی عطرآگین بود و روی آن را با روپوشی پوشانده بود به دستم داد و گفت: این شربت را بنوش و آقایم مرا امر نموده تا این شربت را ننوشیده ای از کنارت نروم و آقایم فرمود: زمانیکه آن را نوشیدی نزد من بیا.
محمّد بن مُسلم گوید: شربت را نوشیدم چه شربتی بود؟! شربتی با طعمی عالی گوارا و خنك!!
همین که شربت را نوشیدم اثری از درد و خستگی در بدنم باقی نماند.
به طرف خانهی امامم راه اُفتادم همین که وارد خانه شدم گریه امانم نمیداد و از گریه به هِق هِق افتادم. سلام نموده و دست و سر حضرت را بوسیدم امام پرسید:
«مُحمّد !! چرا گریه میکنی؟!»
گفتم: آقاجان فدایت شوم!! گریهام از برای دوری از شماست؛ راهم دور است؛ دلم برای شما تنگ میشود و نمیتوانم زیاد پیش شما بمانم و شما را زیارت کنم.
🌹امام صادق علیه السّلام فرمود:
امّا خستگی و ناتوانی ات از برای این است که خدا در دار دُنیا برای دوستان ما چنین خواسته است.
و امّا غریب بودنت مؤمن در این دنیا غریب است تا به رحمت خدا نائل شود
و امّا دوری راه پس برای توست به أبی عبدالله امام حسین علیه السّلام اُسوه ؛ زیرا امام حسین علیه السّلام هم در سرزمین فرات دور از ماست.
و امّا اینکه ما را دوست میداری و دوست داری ما را ببینی و زیارت کنی و قادر بر آن نیستی خدا میداند که در قلب تو محبّت ما هست لذا تو را خودش جزاء و پاداش می دهد...
📚 کامل الزّیارات ص: 276📚
این حدیث شریف و زیبا طولانی است مقداری از آن را یادآور شدیم.