باز باران با ترانه
می خورد بر بام خانه
موجِ باران و صدایش
شدبرای ترسیدنِ من بهانه
ناگهان...
میکشد آتش زبانه
میپرد نی نی...
از خواب شبانه
وای مادر..
تیر در سر نی نی کرده کمانه
مادرم با روی خونین..
سینه خیز است
خود به سمت کودکانش میکشانه
دست نی نی مان به دستش
و انگار..
آخ مادر، نفس هایت افتاده شماره؟
چشم من، مادر را کرده نشانه
زیر لب گویم:
بعد بابا، باز مرگی دوباره
باز باران با بهانه
می شود اینک از دیدهٔ من روانه
کودکی هستم بی آشیانه
تنها شدم از ظلم زمانه
باز باران با ترانه
می خورد بر تل خاکِ خانه
بداهه:ط_حسینی
@bartaren