🟢 آیا سیاست ایران در مورد سوریه تغییر کرده است؟
🔻بخش اول
🔹 پیشروی سریع تروریستها در حلب و حماه و... به چه معناست؟
1⃣ بیتردید مقصر اول اتفاقات اخیر سوریه را باید ارتش فاسد و ناکارآمد این کشور دانست که البته چندان هم موضوع عجیبی نیست. رزمندگان مدافع حرم خاطرات تلخی از ارتش بعثی سوریه در دوران مبارزه با تروریستها دارند. از تسلیم خطوط به تروریستها تا نفوذ عناصر جاسوس و حتی فساد اخلاقی و اعتقادی. طبیعی است که چنین ارتشی در برابر یک نیروی تکفیری که با عقیده ولو غلط در حال جنگ و قتال است نمیتواند کاری از پیش ببرد و دلیل اصلی عقبنشینیهای مکرر ارتش عربی سوریه از حلب و حماه و ... همین است. این که میبینیم بشار اسد دستور افزایش 50 درصدی حقوق ارتش را میدهد در واقع تلاشی برای تکان دادن این نظامیان است و ناگفته پیداست که این مشوقهای مالی هم موفق نخواهد بود.
البته معدودی از فرماندهان و نیروهای با غیرت ملی مثل ژنرال سهیل حسن را باید از این کلیت استثنا کرد.
2⃣ ایران و جبهه مقاومت در این ماجرا به هیچ وجه غافلگیر نشدند. برآوردهای اطلاعاتی از سه ماه پیش کاملا گویای این بود که تروریستهای مستقر در ادلب در حال آمادگی برای حمله هستند. قبل از آن هم میدانستیم که به تعهدات ترکیه در سوچی و آستانه نمیتوان تکیه کرد و اردوغان ابایی از هزینه کردن تکفیریها برای مقاصد خود ندارد. اما مشکل اینجاست که در سوریه تصمیمگیری نهایی با ایران نیست. لذا خطای محاسباتی دولت سوریه در بیتوجهی به هشدارهای ایران را باید در نظر گرفت.
3⃣ قدری ریشهای تر باید به موضوع نگاه کرد: ترکیب جمعیتی سوریه حدود 75 درصد سنی، 10 درصد مسیحی و تنها 13 درصد شیعه علوی و اسماعیلی است. تمامیتخواهی و دیکتاتوری حزب بعث بشار در راه ندادن اهل سنت در ساختار حکومتی از یک طرف و فساد گسترده در بین علویهای حاکم از طرف دیگر، زمینه اصلی بحران 2011 و نیز اتفاقات فعلی است. (البته بالا کشیدن علویان در دوره حافظ اسد دلایل دیگری داشت که فعلا مجال توضیح این موضوع نیست) اما در جامعهای با اکثریت سنی که از دیرباز با اسلام اموی و ضدشیعی خو گرفتهاند و ترکیب فعلی صحنه، بزرگترین انگیزهها را در اختیار عناصر تکفیری قرار میدهد تا بر روی گسلهای موجود بحرانآفرینی کنند. ایران با فهم صحیح از این مسئله به خوبی میدانست که پاکسازی سوریه و حتی شاید بتوان گفت آزادسازی ادلب پایان کار نخواهد بود و باید تغییرات ریشهای در دستور کار قرار گیرد وگرنه هر لحظه امکان بازگشت معکوس وجود دارد.
4⃣ شهید سلیمانی بعد از آزادسازی بخش اعظم خاک سوریه از عناصر تکفیری، پیشنهاد ایجاد اصلاحات در ساختار حاکمیت را به بشار اسد داد و خود نیز با مذاکره با عناصر میانهرو سنی تلاش کرد تا وضعیت صحنه را به شکل معتدلتری در آورد و توفیقاتی هم در این زمینه کسب کرد ولی متاسفانه برخورد حکومت سوریه (و البته بعضی دولتها در ایران) با این وضعیت را باید فرصتسوزی بزرگ نامید. نتیجه این شد که ما فرصت بهرهبرداری از پیروزیهای میدانی را از دست دادیم و کشورهایی مثل امارات و ترکیه در خلاء حضور ما میداندار شدند.
5⃣ قطعا رژیم صهیونیستی، آمریکا و ترکیه –هر کدام به دلایل و نیاتی- در فتنه فعلی ایفای نقش میکنند ولی تجربه نشان داده ما از اشتباهات جبهه خودی بیش از تحرکات دشمن باید واهمه داشته باشیم. یک نمونه روشن آن موج مشکوک افغانستیزی در یکی دو سال اخیر خصوصا بعد از روی کار آمدن طالبان است که هدف آن انشقاق بین صفوف رزمندگان فاطمیون و جبهه مقاومت بود. در زمان جنگ تحمیلی خودمان وقتی که وزیر سپاه از حافظ اسد درخواست موشک کرد او بسیار ناراحت شد و بعد از مرخص کردن اطرافیان خود گفت: «مگر شما نمیدانید سوریه پر از جاسوس است چرا این درخواستها را علنی مطرح میکنید؟» البته مسئله «تجارت اطلاعات» به درجاتی دیگر در لبنان و حتی اسرائیل هم وجود دارد.
6⃣ چرا ایران در فتنه جدید سوریه حضور سریع میدانی پیدا نکرد؟
باید حکومت سوریه به این درک برسد که قرار نیست تاوان ندانمکاریهای آنها را ایران و رزمندگان جبهه مقاومت پرداخت کنند. موضعگیری فالح الفیاض و حشدالشعبی عراق در مورد عدم مداخله حداکثری در سوریه را باید در این چهارچوب دانست. البته حرکتهای ایذایی نیروهای آمریکایی در منطقه نیز تا حدی بر سرعت عمل ایران تاثیر گذاشته است.
7⃣ در کل اما جای نگرانی جدی نیست؛ چراکه به لحاظ میدانی و نظامی، هر منطقهای که به سرعت فتح شود به سرعت نیز قابل بازپسگیری است؛ ضمن اینکه که تحرکات عناصر تحریر الشام (النصره سابق) در این مدت به صورت پیشرویهای سریع ولی بدون تثبیت خطوط دفاعی بوده است.
✍محمد کوره پز
◀️ ادامه یادداشت در بخش دوم 👇