در هوای محله‌های قدیم‌ 🔸بعضی روزها هوایی خانه‌ی کودکی‌هایم می‌شوم، دلم برای حیاطی که نیست... مادربزرگی که نیست..‌. برای بوته‌ی یاس و درخت شمشاد و آب و جاروهای بعد از ظهر تنگ می‌شود می‌روم محله‌ی قدیمی، دست می‌کشم روی دیوار و قدم میزنم در پیاده رو خانه‌مان که دیگر نیست..‌. سرم را بلند می‌کنم شاید مادرم پشت پنجره بیاید، شاید برایم گوجه سبز و زالزالک خریده باشد، انار دانه کرده باشد، شاید...‌ دلم کمی قدیم می‌خواهد...