🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂 📚📚📚یکی از منکران خداوند به نام دیصانی نزد امام صادق علیه السلام آمد و از ایشان خواست تا او را به وجود معبودش راهنمایی کند. 👈 آن حضرت به او گفتند : بنشین. 🐤🐦🐧🐔در آنجا یکی از کودکان امام علیه السلام تخم پرنده ای در دست داشت و با آن بازی می کرد ، حضرت تخم پرنده را گرفتند و فرمودند: ⚠️⚠️⚠️ای دیصانی! این تخم سنگری است پوشیده که پوست کلفتی دارد و زیر پوست كلفت پوست نازکی است و زیر پوست نازك طلایی است روان و نقره ای است آب شده که نه طلای روان به نقره آب شده آمیزد و نه نقره آب شده با طلای روان درهم شود و به همین حال باقی است، نه مصلحی از آن خارج شده تا بگوید من آن را اصلاح کردم و نه مفسدی درونش رفته تا بگوید من آن را فاسد کردم و معلوم نیست برای تولید نر افریده شده یا ماده، ناگاه می شکافد و مانند طاووس رنگارنگ بیرونمیدهد.‼️ 🐣🐣🐣 🤔آیا تو برای این، مدبری در می یابی؟ 😞دیصانی مدتی سر بزیر افکند و سپس گفت: گواهی دهم که معبودی جز خدای یگانه بی شریك نیست و اینکه محمد بنده و فرستاده اوست و تو امام و حجت خدایی بر مردم و من از حالت پیشین توبه گزارم.🙏🙏🙏 احتجاج ج۲ ص ۳۳۳ 🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳