کتاب (رساله ذَهَبیه یا مُذَهّبه) با اسناد مختلفی در کتابهای روایات و اخبار نقل شده است. از جمله موسی بن علی بن جابر سلامی میگوید:
«استاد بزرگوار ما سدیدالدین یحیی بن محمد بن علیان خازن میفرمود: ابو محمد حسن بن جمهور برای من نقل کرد که پدرم از ملازمان خاص حضرت علی بن موسی الرضا و اکثرا در خدمت او و از احوالش باخبر بود، از جمله در سفر از مدینه به خراسان ملازم خدمت بود تا وقتی که حضرت در طوس شهید شد. میگفت وقتی مأمون به نیشابور مجلسی ترتیب داد و از حضرت رضا(ع) و جماعتی از اطباء و فلاسفه دعوت کرد از جمله یوحنا بن ماسویه و جبرئیل بن بختیشوع و صالح بن سلهمه هندی حضور یافتند، سخن از هر جانب به میان آمد تا به رشته طب و معالجات بدن کشید. مأمون و دانشمندان گرم سخن شدند و سر و صداها بلند شد و در کیفیت ترکیب بدن از عناصر و اضداد و ضرر و نفع غذاها و علل و اسباب مرضها بحث میکردند. در میان همه سر و صداها امام(ع) ساکت بود مأمون پرسید: شما در این مورد چه میگوئید؟ در سخنان ما و علمی که هر کس ناچار است کما بیش از آن بداند یا اشخاصی معین کاملا و یا بقدر ضرورت از آن اطلاع داشته باشند. امام(ع) فرمود: نزد من نیز تجربیات و اطلاعاتی هست که بر اثر مرور زمان و آزمایشهای گوناگون به صحت و درستی آنها یقین کردهام به اضافه آنچه از گذشتگان بر آن توفیق یافتهام از چیزهایی که انسان نمیتواند آنها را ندیده بگیرد و متروک بگذارد، ولی آنها را به صورت یک کتاب جمعآوری خواهم کرد.
مأمون برای کاری که در آن شتاب داشت به بلخ مسافرت کرد و حضرت رضا(ع) در نیشابور بماند. مأمون از بلخ نامهای نوشت و تقاضا کرد فصلی از آنچه مورد نیاز است و از زیر تجربه و آزمایش نیکو بر آمده است بنویسد. امام(ع) تقاضای او را قبول کرد و نامهای را مرقوم فرمود»
@bashirseraj