ســـــــلام خدمت اعضای محترم مـــــــهمان عزیز امشب ما 👇👇👇👇 شــــــــــــهید حاج حسین خرازی هستند خاطرات_شهدا شهیدانه شهید_والامقام حاج_حسین_خـــــرازی بوسه_بر_پای_رزمندگان حاج_حسين رزمنده‌ها را عاشقـــــانه دوست داشت و گاه اين عشق را جور‌ی نشان می‌داد كه انسان حيران می‌شد. يك شـب تانك‌ها را آماده كرده بوديم و منتظـــــر دستـور حركــــت بوديم . من نشسته بودم كنار برجــــك و حواسـم به پیرامونمـــــان بود و تحركاتـــــی كه گاه بچه‌ها داشتند . يك وقت ديدم يك نفـــر بين تانك‌ها راه می‌رود و با سرنشيــن‌ها گفت و گوهای كوتاه می‌كند . كنجكـــــاو شدم ببينم كيست. مرد توی تاريكی چرخيد و چرخيد تا سرانجام رسيد كنـــــار تانكـــــی كه مـن نشسته بودم رويــش . همين كه خواستم از جايم تـــــكان بخورم ، دو دستـــــی به پوتينم چسبيد و پايم را بوسيــــد . گفت : به خدا سپردمتون ! تا صداش را شنيدم ، نفسم بريد . گفتم : حاج_حسين ؟ گفت: هيـــــس ؛ صدات در نياد ! و رفـــت سراغ تانک بعدی یاد شهدا کمتر از شهادت نیست شادی روح مطهر امام و همه ی شهدای عزیز خاصه مهمان امشب مون ۱۴دسته گل صلوات هدیه کنیم خدایاازعمرم بکاه وبرعمر رهبرم بیفزا کوتاهترین دعا برا بلندترین آرزو اللهم عــــــــجل لولیک الفرج الـــتماس دعای فــــرج آقا جانم https://eitaa.com/bashohadataazohoor