🔰 *حق با مسئولین است!* *آقای دانشمند*، *مقصر است !* *دانشمند ، مقصر است* ! ‌چطور دلش آمد ، لرزه به تنِ مسئولین ِ *بی گناهِ* ما بیندازد ؟! *‌دانشمند* ، باید *پاسخگو باشد* ! به چه قیمت احساسات مسئولینِ مارا *جریحه دار* کرد ؟! هیچ میداند *حرف هایش* ، چند شب است *خواب* را،از چشمِ نازنینِ مسئولینِ ما،گرفته است ؟! البته گاهی اوقات ؛ همین *مقصربودن* و *مقصرشدن* ‌؛ سگش شرف دارد به *بی تفاوت* بودن و " *سر به زیرِ برف کردن* " ! و تا باشد از *این مقصر شدن* هـا ! لذا ؛ انصاف و شَرَف حکم می کند که ماهم مثل *دانشمند*‌ مقصر شویم. ‌پس ؛ *ما هم میخواهیم مقصرباشیم* ! *امابعد* ؛ وقتی می بینیم ،حقوقِ عمومی مردم و سرمایه های عظیمی که باید بهره اش نصیب همه مردم شهرستان *سیرجان* بشود ؛ ( *البته ارث پدریِ هیچ‌ کس هم نیست*) و جزوِ حقوق شهروندیِ مردمِ دیارمان هست، اما دارد در آسیابِ *‌بی تدبیریِ* عده ای *‌سودجو*‌ و *سلطه طلب* له و چرخ میشود ؛ باید برای دفاع از حقوق مردمِ مان ورود کرده و به سرِ بی دردِمان ، دستمال ببندیم ! این روز ها مطالبه ، انتقاد ‌و معرکه عرض ما راجع به مشخص شدن‌ِ *حقوقِ عمومی* ‌است ‌ حالا دیگر ؛ *بخور بخورهایِ با طعمِ حق السکوت شان بماند* ! وقتی داریم مثل *یتیم های شکست خورده* ازفقر ،‌تبعیض،‌خالی بودنِ سفره و روز به روز کوچیک شدنِ سفره هامان به تنگنا می آییم ، واقعا سکوت و دست به جیب کردن، جایز است ؟! _ " *‌نـــــــــــــه* " . بنابراین ؛ اگر تا بدین جا ، راهِ *‌مقصر*‌ شدن را برگزیده اید، شرطش این است که این *هشت* ‌بند ، ‌را بدانیم و بپذیریم : 🔰 بندِ *اول* ) این جنایت ها ،‌ رانت خواری ،‌لابی گری ها،فساد های مالی و پولشویی و از ‌این قبیل لجن کاری که در هرکجای شهرستان اتفاق افتاده را رسانه های حق گوی ما بارها گفتند و خیلی جنجالی ( *‌به قول رسانه ای ها*‌ ) تیتر زدند و حتی نوع پوشش رسانه ای شان به دفتر استانداری تا مرز *توقیف* هم رسیده !! ( *‌نه آن رسانه هایی که به یک مقامِ مسئول ، ارگان ، نهاد و آدم هایِ صاحب نفوذ ، وصل هست*). البته رسانه ها و روزنامه های بی طرفِ بومیِ ما خیلی کم هستند ولی هستند ! و چه خونِ دلها می خورند برای مقابله با فساد و آگاه سازی جامعه ! که بماند ... ) ‌که باز این پرانتز هم باز کنیم که ؛ ( *‌از آن جایی که خبرنگار ها* *و صاحب قلم هایِ ما* *در رسانه ها،‌روزنامه و نشریاتِ محلی،استانی* و *حتی کشوریِ ما*‌ نه امنیت کاری و جانی و نه تضمین مالی‌ِ درست و درمانی دارند ؛‌مجبورند ، برای کسب در آمد موجه به نهاد ،ارگانی وصل بشوند و تحت سلطه یک *مقامِ مسئول* ، *کار رسانه ای*‌ انجام بدند . خب این حرکت آیا رسالت بیطرفی رو می تواند داشته باشد ؟ _ *نــــــــــــــــــه*. و چه بسا اینکه برخی از همین عزیزانِ دغدغه مند رسانه ای و خبرنگارِ شهرما بخاطر مشکلات مالی این رسالت را رها کردند و چسبیده اند به یک کار‌ِ آزاد و کنارش هم یک وقت هایی محدود کار خبری و رسانه ای می کنند که خیلی مفید و مثمر ثمر نیست ، متاسفانه . ) 🔰 بند *دوم* ) با همه این تفاسیری که گفته شد پس اگر اشخاص متخصصِ رسانه ای و آگاه به رسالت شان ، در این شهرستان صاحب نفوذ و مؤَثر باشند قطعا ؛ *به بهانه هایی* از قبیلِ ١) *‌دبیر رسانه ایِ فلان شرکت و مؤسسه و هیات ورزشی* ۲) *روابط عمومیِ فلان‌ نهاد و هیأَت مدیره*‌ و... به مکان،‌نقطه یا شخصی وصل هستند. خب ،‌ حالا سؤال پیش می آید ؛ این ها می توانند بی طرف صدای رسایِ عدالت،حقانیت،‌انسانیت و ... برای مردم باشند ؟! _ *‌نـــــــــــــه* . 🔰 بندِ *سوم* ) با آنچه که در بندِ ( *۱‌و٢* )‌ گفته شد،‌ پس مردمِ شهرستانِ ما نیازمندِ این هستند که ؛ « پایِ یک *‌زبان* و حنجره ی بی طرف،نترس،واقع بین و حق گویی مثل آقای *دانشمند* به این موضوعات باز شود ، که با یک انتقاد و مطالبه *خیلی ساده* {عرض ‌شد ؛ *خیلی ساده* } اما تَنِش زا برای آنهایی که یا *دست* شان جایی گیر است و یا ، *پایِ* شان جایی می لنگد ، مسئَله ساز و دردِ سر ساز بشود ... » *چـــــــرا* ؟! چون *آقای دانشمند و امثالهم* دیگر خریدنی نیستند و از طرفی هم ، منبریِ مطرحی است که صوت و فیلم سخنرانی اش تا هر جا که فکر می کنید، میرسد حتی به *مقام های ‌ارشدِ مسئول* ! *و اینجاست* ، اونی که کُمِیتَش می لنگد احساس می کند *صندلی،موقعیت و مقامش و...*‌ به خطر افتاده ! و سریع موضع می گیرد. 🔰 بندِ *چهارم* ) ‌سخنانِ *‌آقای دانشمند* در حالتِ کلی *حرفِ دلِ* همه ی *حق گویان*‌ ، *دردمندان*‌ و مردم کفِ جامعه هست ؛ اما *ماهـــا* صدایِ مان *شاید* تا *بالاترین نهادِ شهرستان*‌ برسد و همانجا یا *فیصله* پیدا کند و یا اصلا اجازه رسیدگی ندهند و همانجا *بایکوت* بشود ! و اگر هم به نهادهای مربوطه ی استان برسد *همین آش و همین کاسه*‌ است ، که مبادا به *وزارت و بالاترین نهادِ عالیِ کشو