یِک دَهــہ هَشــتـادے در راه شُــهدا 🇵🇸 :)
__
محمد حسین اصالتن اهل پاکستان کراچی بود ... او انگشتر یاقوت کوچک قشنگی داشت که در دستش بود. یکبار دستان خالی من را که دید گفت: مداح جماعت که دستش خالی نمی‌شود. گفتم انگشترهایم را نیاوردم. همراهم آمد و انگشترش را درآورد و به من داد. گفتم محمد حسین شوخی می‌کنی؟ تنها گفت: خوب مراقبش باش :))