زنگ‌زدم‌بهش‌حالم‌بد‌بود... گفت‌ذکر‌الهی‌به‌رقیه‌رو‌بگی‌مشکلت‌حل‌میشه :) تسبیح‌رو‌برداشتم‌شروع‌کردم‌به‌گفتن‌ذکر... به‌۱۰‌تا‌نرسید‌که‌زنگ‌زدن‌و‌کربلام‌جور‌شد :) خاطراتی‌از‌شهید‌حسین‌مغز‌غلامی