شهدای مدافع حرم خوزستان
●سردار سرتیپ شهید ‌ در سوریه تک تیراندازهای از ناحیه سینه هادی را می‌زنند. از ارتفاع بالا هم می‌زنند جوری که تیر از سینه وارد و از کمرش خارج می‌شود. پنج شش سانت بیشتر با قلبش فاصله نداشت. هادی بعدها به من گفت به محض این که تیر خوردم. انگشتم را گذاشتم محل سوراخ تیر و دویدم سمت نیروهای خودمان. چون در محاصره دشمن بودم. پنجاه، شصت متر را دویده بود عقب که آخرش از شدت بی حالی و ضعف زمین خورده بود. در بیمارستان دمشق عملش می‌کنند و اعزامش می کنند ایران. در تهران هم دو عمل جراحی رویش انجام دادند. در تمام این مراحل اجازه نداده بود که به ما خبری بدهند.  سه روز بعد از عمل دومش زنگ زد خانه و به من گفت دارد می‌آید تهران. اگر می‌خواهم ببینمش بروم تهران. دیدم که صدایش گرفته است. علتش را که پرسیدم گفت سرما خورده‌ام. دو هفته بعد از این که رفتم و در بیمارستان تهران دیدمش دوباره رفتند سوریه. در بیمارستان تهران که بستری بود، نیروهایش در سوریه زنگ می‌زدند و هادی از پشت تلفن راهنماییشان می‌کرد. انگار بلد بوداز روی همان تخت بیمارستان هم خوب فرماندهیشان کند. داعش در همان ساعت‌های اول اعلام کرد که جنازه هادی کجباف پیش ماست و در ازای دادن جنازه‌اش یک تا یک و نیم میلیارد دلار از ایران می خواهیم. همرزمان هادی این موضوع را به پسرم گفتند و قصد داشتند این مبلغ را هم به داعش بپردازند اما من تا موضوع را شنیدم مخالفت کردم. فکرش را بکنید در شرایطی که منزل ما شلوغ پلوغ و پر از میهمان بود و همه برای گفتن تسلیت به خانه ما آمده بودند، من همه‌اش در حال تلفن زدن به مسئولان امر بودم که مبادا پای میز مذاکره بروند. گفتم که اصلا راضی به این کار نیستم. ‌ 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam