📝 متن شعر حاج سعيد حداديان در شب شعر‌ بزرگ انقلاب یادم آمد محرم آن‌سال عشق با ما قرار تازه گذاشت حکم آماده باش لغو شد و هیچ‌کس میل بازگشت نداشت دستهء دوستان اهل ادب تحت فرمان شاعری بودند همگی اهل یک حسینیه تعزیه‌خوان ماهری بودند خیمه‌سوزان عصر عاشورا همه آتش شدند، آه شدند دستهء دوستان تعزیه‌خوان گل میدان صبح‌گاه شدند چند روزی گذشت و شکر خدا حکم آماده‌باش هم آمد روح از جسم و هوش از سر برد بوی عطری که از حرم آمد شب حمله به حکم فرمانده اهل آن دسته انتخاب شدند اولین راهیان آن میدان پیشتازان فتح باب شدند شب دل‌دادگان دریادل شب رزمندگان عاشق بود گریهء آن‌شب مخالف‌خوان با معین‌البکا مـوافق بود همه با حمله‌های برق‌آسا وسط معرکه درخشیدند بعد یک عمر تعزیه خواندن کربلا را به چشم خود دیدند آن‌که نقش امام را می‌خواند با ابالفضل و با علی‌اکبر تانک‌ها را در آتش افکندند لرزه افتاد بر تن لشکر در تب پیچ‌و‌تاب پیش‌روی عده‌ای در محاصره ماندند همه با هم در آخرین اجرا زخمی و تشنه‌لب رجز خواندند دیدی ای دل که تعزیه‌خوانان پیش فرمانده روسپید شدند زیر باران آتش دشمن همه جز یک نفر شهید شدند دیده‌بانان به چشم تر دیدند آخرین پرده بود، بی‌پرده سر نعش حسین تعزیه‌خوان شمر با گریه آب آورده eitaa.com/basijnewsir rubika.ir/Basijnews110