آن شاخه های گل رز...
بعد از ظهر ٢۵خرداد٨٨سر میدان انقلاب تهران بودم.جوانان فوج، فوج از خیابان کارگر شمالی می آمدند و وارد خیابان آزادی می شدند.اکثر آنان یک شاخه گل رز داشتند و به اولین پلیسی که می رسیدند مؤدبانه تقدیم می کردند.با برخی صحبت کردم همانانی بودند که این شعار در تجمعات استثنایی شبانه(استثنا در این۴۵سال) به آنان تزریق شده بود:اگر تقلب بشه ایران قیامت می شود" یا " اگر تقلب نشه موسوی برنده میشه"این دو شعار مهندسی ذهن بود که نتیجه انتخابات هیچ گزینه دیگری ندارد.تجمعات شبانه یک سازماندهی به روش گلدکوئستی بود که ایده اش از دبیر کل حزب مشارکت بود و موسوی از این سازماندهی مطلع بود. از کجا فهمیدم موسوی مطلع بود؟ خبرنگار تایمز در٢١خرداد(روز قبل انتخابات)می پرسد:اگر شکست (نه تقلب)بخوری به این جوانانی که در خیابانها رقص کنان و شادند چه خواهی گفت؟
موسوی هم سازماندهی را لو می دهد هم اینکه بعد شکست چه خواهد کرد.در جواب می گوید:"پیام من قبلا به آنان رسیده است(به جوانانی که رقص کنان و شادند) تغییر از مدتی قبل آغاز شده.پیروزی در انتخابات بخشی!!!از این تغییر است.بخشهای دیگر ادامه خواهد یافت!!!و هیچ عقبگردی در کار نخواهد بود"
پیام چگونه رسیده بود؟ بخشهای دیگر چی بود؟مگر در انتخابات بخشهای دیگر هم هست؟عقب گرد از چی نمی شود؟ این سوال از شکست است.پاسخ به سوال احتمال پیروزی(بعد پیروزی چه می کنی)وحشتناک تر است.چندین نفر از جمله دکتر مرندی به ایشان گفتند تکذیب کن و نکرد.نتیجه تحقیقات ام در این باره در کتابی با عنوان"جریان شناسی انتخابات ریاست جمهوری ٨٨"به چاپ رسید.حتی یک درصد به طراحی
#انقلاب_رنگی شک ندارم. به قیامت هم باور عمیق دارم