🖌 🔹لطفاً قیاس به نفس نفرمائید! 🔸۱- شب جمعه بود، در زندان سیاسی رژیم شاه، ابراهیم گوشه‌ای نشسته و دعای کمیل را زیر لب زمزمه می‌کرد و آرام آرام می‌گریست. مهرداد... مسئول جمع (کمون) مارکسیست‌های بند، اشاره کرد که حرفی دارد. رسم زندان این بود که اگر یکی از زندانیان اعتراضی داشت باید اعتراض خود را به مسئول جمع خود منتقل می‌کرد و او نیز با مسئول جمع دیگر که زندانی مورد اعتراض عضو آن بود، در میان می‌گذاشت. مهرداد گفت؛ ببین! همه ما در زندگی خودمان مشکلاتی داریم، مشکلات مالی، خانه و خانواده، بعضی‌ها هم که متاهل هستند مشکل زن و فرزند و... پرسیدم؛ مگر کسی منکر مشکلات شده و یا اعتراضی کرده است؟ گفت: منظورم این است که باید مشکلات را تحمل کرد.‌ گریه که چاره کار نیست و مشکلی را حل نمی‌کند. فقط روحیه بروبچه‌ها را خراب می‌کند، بوی بُریدگی می‌دهد و باعث سوءاستفاده ساواک هم می‌شود! اشاره‌اش به ابراهیم بود (ابراهیم حاج‌محمد‌زاده، از فرماندهان سپاه که چند ماه قبل دارفانی را وداع گفت و به دیدار یار رفت)... نمی‌دانستم چه بگویم؟ چند لحظه سکوت کردم و گفتم: ببین آقا مهرداد! چون شما و دوستانتان هر وقت‌ گریه کرده‌اید برای یکی از مشکلات مادی‌تان بوده، در هیچ‌یک از زوایای ذهن خود هم نمی‌توانید تصور کنید که یک انسان خدا‌جوی در راز و نیاز عاشقانه با خدای خویش اشک بریزد! مهرداد عذرخواهی کرد و رفت. ۲- بعد از انتخابات اخیر مجلس که رویگردانی معنی‌دار مردم از مدعیان اصلاحات را در پی داشت، انتظار آن بود که این جماعت به خود آمده و از بلاهای فراوانی که بر سر ملت آوار کرده‌اند، توبه کنند! ولی انگار توبه از گناهانی که مرتکب شده‌اند و تلاش برای عبور از کارنامه سیاه خود، در قاموس آنها جایی ندارد! به جای عبرت، ... ادامه مطلب👇 http://kayhan.ir/fa/news/187858