🔻
اندر آداب مفتخواری و مفتگویی:
همدلی با مردم، همجیبی با نظام!
🖊 مهدی جمشیدی
۱. فردوسیپور چگونه با این «جسارت» دربارۀ جمهوری اسلامی حرف میزند و مستقیم و غیرمستقیم، آن را متهم میکند؟ چه کسی به او «قدرت» بخشیده؟ بضاعت اجتماعیاش را از کجا یافته؟ جز این است که سیاست رسانهایِ اشتباهِ تلویزیون - که مبتنی بر «مجریسالاری» و «تقویّت تکقطبیگری در اجرا» بوده - چنین وضعی را رقم زده است؟! رسانۀ ملی، اینگونه او را «متوهم» کرده است، وگرنه او هیچ بود. چرا باید به «ظرفهای تهی»، وزن داد و اعتبار بخشید و آنگاه شاهد رجزخوانیِ مستانهاشان بود؟! او سالها و دهههاست که با رسانۀ جمهوری اسلامی، همکاری میکند و در خدمت آن است و حقوقهای آنچنانی دریافت کرده، امّا اینک صفآرایی میکند و یاوه میبافد. چرا باید آدمهایی را باد کرد که پوستۀ وجودیشان از بادکنک نازکتر است و بهسادگی میترکند؟! هم «آنتن مستمر» میدهند و هم «مبالغ گزاف»، و امروز هم اینچنین میشود که مشاهده میکنیم.
۲. و تلختر اینکه فوتبالیستی که در برابر او نشسته و سکان تیم ملی را در اختیار داشته، با فروسیپور، «همدل» و «همسو» است و عمل خود را «ناخواسته» و ناشی از «اجبار» و «تحمیل» جمهوری اسلامی و وزارت اطلاعات معرفی میکند. او که به عنوان «نمایندۀ جمهوری اسلامی» بوده، اینچنین سخن میگوید. در تصویری که او میسازد، همهچیز ناشی از «زورگویی جمهوری اسلامی» بوده است؛ یک نظام دیکتاتور و فاشیست که به جامعه، ظلم میکند و مردم را فرسوده است و تیم ملی را نیز دچار رفتارهایی کرده که خودشان نمیخواهند. در این تصویر، جمهوری اسلامی حتی از رضاخان قلدر هم خبیثتر و جفاکارتر ترسیم میشود. پرسش این است که این فوتبالیست که اینگونه جمهوری اسلامی را به لجن میکشد و دربارهاش سمپاشی میکند، چرا خودش در «خدمتِ» این نظام سیاسیِ ضدّمردمی و ظالم و خبیث قرار گرفته است؟! چرا «کنارگیری» نکرده و نمیکند؟! چرا به «مجریِ بیارادۀ خواستههای جمهوری اسلامی» تبدیل شده است؟!
۳. این «تناقضها»، بیپاسخ میمانند؛ چون نباید آشکار شود که میان «منافع مالیِ آنچنانی» و «مواضع رسانهایِ نمایشی»، شکاف وجود دارد؛ هم باید تا خرخره خورد و هم باید حرف مُفت گفت. میان «مفتخواری» و «مفتگویی»، فاصلۀ چندانی نیست. از نظام ظالم، «نان» میخورند و برای مردم، «ناله» سر میدهند! این «نانخواری» کجا و آن «نالهسرایی» کجا؟! ادّعا میکنند که «دلشان با مردم» است امّا عجبا که «دستشان در جیب نظام» است! و اینان، «هر دو» را میخواهند؛ اهل انتخاب نیستند که کار خود را یکسره کنند، بلکه میخواهند به دوگانگی میان «دل» و «دست»شان ادامه بدهند. مردم، لقلقۀ زبان اینان است.
۴. و نمیدانم چرا جبهۀ انقلاب، یکبار تعدادی از این چهرههای هنری و ورزشیِ هوادار اغتشاش را به «گفتگو» فرانمیخواند تا ذهنیّت بهشدّت سطحی و مبتذلشان را آشکار کند. اجازه دهید از «جملههای شعاری» و «ادّعاهای کلی» خارج شوند و استدلالهایشان را شفاف و مفصّل بگویند. بشنویم و مردم بشنوند که چرا اغتشاش، اعتراض بود و حقّ؟ اغتشاش از کدام نقطه آغاز شد و چرا؟ چه کسانی از آن حمایت کردند؟ چرا حجاب باید اختیاری باشد؟ مسألۀ پنهان، همان حجاب است یا امر دیگر؟ چرا معتقدند که مردم در برابر نظام هستند؟ چه شواهدی دارند؟ و ... . در متن گفتگوی چالشی و انتقادی است که واقعیّتها آشکار میشود. بگذارید مردم دریابند که اینان طوطیهای مقلّد و جَوزده و کوتهفکری هستند که برای مواضعشان، یک «استدلال قوی» و «حرف پخته» ندارند. بگذارید این تهیمایگی و سطحیاندیشی روشن شود. بگذارید غبار «هوچیگری» و «فضاسازی» کنار رود تا سیهروی شود هر که در او غش باشد. بگذارید «اندازۀ واقعیِ آدمها» مشخص شود؛ بهخصوص آنان که از آب گلآلود، ماهی میگیرند و در هوای غبارآلود، چرندگویی میکنند.
@basirat283