بسمربالشهادت
.
.
#رمانآرامشقبلازطوفان
#قسمت[سیوهفت]
مقداد: که...؟
میثم: توش بمب بود😕
مقداد: خب الان چیشد. چرا وایستادییی؟😦
میثم: تورخدا بشین پا نشو
مقداد: چی چیو پا نشو اصلا من میرم ملاقات خواهرم
میثم: وای خدا چه گیری کردیم
مقداد با نگرانی از جاش بلند شد لنگان لنگان داشت راه میرفت رفتم جلو و بازوش رو گرفتم
میثم:چته چرا اینطوری راه میری
مقداد: هیچی اون بشر یکی زد تو پام الانم درد میکنه
میثم: آی آی اونی که به تو مدرک هنر های رزمی رو داده چه دیوونه ای بوده
مقداد: هوی درست حرف بزنااا
میثم: باشه بزار کمکت کنم نمیتونی را بری
مقداد: لازم نکرده
مقداد با هر زحمتی بود خودشو رسوند اتاق خواهرش
اون اطراف خلوت بود و فقط بچه های خودمون بودن مقداد مضطرب رفت جلو
سرشو انداخت پایین و از خانم محمودی پرسید
مقداد: ببخشید خواهرم کجاست؟خانم محمودی: نگران نباشین بردنشون یه اتاق دیگه کسی تو اتاق نیست جز بچه های چک و خنثی
مقداد برگشت سمتم
مقداد: اگه نتونن بمب و خنثی کنن که یه بیمارستان میره رو هوا
میثم: فضولیش به تو نیومده بعدشم بهتره تو فقط تو دایره کاری خودت نظر بدی😐
مقداد: برو بابا نه اینکه تو خیلی از چک و خنثی سر در میاری
میثم: برادر من بفرما بیرون لطفا اینجارو شلوغ نکن
مقداد: ببین کم پاپیچ من شو حوصله ندارمااا
میثم: باشه حالا چرا قهر میکنی
مقداد: اصلا من نمیدونم تو اینجا چیکار میکنی
میثم: برادر من، متهم همین!
مقداد: همکار گرامی متهم و بردن. تو اون اتاق متهمی وجود نداره که مثل عجل معلق وایستادی اینجا😐
میثم: به من ربطی نداره
مقداد: واییی خدا تو چقده لجبازی اه مامانت چی میکشه از دستت
میثم: همون چیزیو میکشه که مامانت از دست تو میکشه😂
مقداد: ببند فقط. الان وقت بحث نیس یه دفعه دیدی هردومون رفتیم رو هوا هااا
میثم: اه چرا جو و اکشن میکنی فقط من و تو نیستیم که بگیم آقا ما با منفجر شدن بمب مشکلی نداریم.
مقداد:....
دوباره بحثمون بالا گرف که یکی از بچه های چک و خنثی ازا تاق اومدن بیرون با تعجب نگاش کردم و گفتم
میثم: چیشد منفجر شد؟
مقداد: آقا میثم بهتره ببندی. چون دلم میخواد خودم با دستای خودم خفت کنم😐
میثم: پس نترکید!
علی: چرا منفجر شد ولی شما حواست نبود برا همین صداشو نشنیدی.
میثم: عه پس حله😂
مقداد: بیخیال آقا علی
علی: خب خداروشکر خنثی شد. آقا مقداد باز چه بلایی سر خودت آوردی؟
مقداد: هیچی چیزی نیست یکم بریدم دستمو
علی: برادر ما چندین ساله داریم بمب خنثی میکنیم اینهمه زخمی نشدیم اون وق شما...😑
میثم: کارشه عادت کردیم😂
علی: مزه نریز😐 جمع کنین خودتونو زشته عه.
مقداد: آقا خسته نباشین
علی: همچنین فعلا یاعلی
مقداد: برو علی یارت
.
.
ادامه دارد...
#بصیرت
https://eitaa.com/joinchat/1671692601C9c22feb1ad