بسم‌رب‌الشهادت . . [‌سی‌و‌‌هفت] مقداد: که...؟ میثم: توش بمب بود😕 مقداد: خب الان چیشد. چرا وایستادییی؟😦 میثم: تورخدا بشین پا نشو مقداد: چی چیو پا نشو اصلا من میرم ملاقات خواهرم میثم: وای خدا چه گیری کردیم مقداد با نگرانی از جاش بلند شد لنگان لنگان داشت راه میرفت رفتم جلو و بازوش رو گرفتم میثم:چته چرا اینطوری راه میری مقداد: هیچی اون بشر یکی زد تو پام الانم درد میکنه میثم: آی آی اونی که به تو مدرک هنر های رزمی رو داده چه دیوونه ای بوده مقداد: هوی درست حرف بزنااا میثم: باشه بزار کمکت کنم نمیتونی را بری مقداد: لازم نکرده مقداد با هر زحمتی بود خودشو رسوند اتاق خواهرش اون اطراف خلوت بود و فقط بچه های خودمون بودن مقداد مضطرب رفت جلو سرشو انداخت پایین و از خانم محمودی پرسید مقداد: ببخشید خواهرم کجاست؟ خانم محمودی: نگران نباشین بردنشون یه اتاق دیگه کسی تو اتاق نیست جز بچه های چک و خنثی مقداد برگشت سمتم مقداد: اگه نتونن بمب و خنثی کنن که یه بیمارستان میره رو هوا میثم: فضولیش به تو نیومده بعدشم بهتره تو فقط تو دایره کاری خودت نظر بدی😐 مقداد: برو بابا نه اینکه تو خیلی از چک و خنثی سر در میاری میثم: برادر من بفرما بیرون لطفا اینجارو شلوغ نکن مقداد: ببین کم پاپیچ من شو حوصله ندارمااا میثم: باشه حالا چرا قهر میکنی مقداد: اصلا من نمیدونم تو اینجا چیکار میکنی میثم: برادر من، متهم همین! مقداد: همکار گرامی متهم و بردن. تو اون اتاق متهمی وجود نداره که مثل عجل معلق وایستادی اینجا😐 میثم: به من ربطی نداره مقداد: واییی خدا تو چقده لجبازی اه مامانت چی میکشه از دستت میثم: همون چیزیو میکشه که مامانت از دست تو میکشه😂 مقداد: ببند فقط. الان وقت بحث نیس یه دفعه دیدی هردومون رفتیم رو هوا هااا میثم: اه چرا جو و اکشن میکنی فقط من و تو نیستیم که بگیم آقا ما با منفجر شدن بمب مشکلی نداریم. مقداد:.... دوباره بحثمون بالا گرف که یکی از بچه های چک و خنثی ازا تاق اومدن بیرون با تعجب نگاش کردم و گفتم میثم: چیشد منفجر شد؟ مقداد: آقا میثم بهتره ببندی. چون دلم میخواد خودم با دستای خودم خفت کنم😐 میثم: پس نترکید! علی: چرا منفجر شد ولی شما حواست نبود برا همین صداشو نشنیدی. میثم: عه پس حله😂 مقداد: بیخیال آقا علی علی: خب خداروشکر خنثی شد. آقا مقداد باز چه بلایی سر خودت آوردی؟ مقداد: هیچی چیزی نیست یکم بریدم دستمو علی: برادر ما چندین ساله داریم بمب خنثی میکنیم اینهمه زخمی نشدیم اون وق شما...😑 میثم: کارشه عادت کردیم😂 علی: مزه نریز😐 جمع کنین خودتونو زشته عه. مقداد: آقا خسته نباشین علی: همچنین فعلا یاعلی مقداد: برو علی یارت . . ادامه دارد... https://eitaa.com/joinchat/1671692601C9c22feb1ad