📎 نمک یا نمک؟! انگار قصد تکان خوردن ندارن. کاش لااقل یه کوچولو به من راه می‌دادن. آخه این هم شهره ما داریم؟! تو همین اوضاع تلفنم زنگ خورد. همزمان با تماس سهیل، راه باز شد و برای اینکه فرصتو ازدست ندم، یه کلمه بیشتر نگفتم: - سهیل جان؛ شرمنده من تا ۱۰ دیقه دیگه می‌رسم. بلافاصله تلفنو قطع کردم و گازشو گرفتم تا دوباره تو ترافیک گیر نکنم. جلوتر متوجه ماشین شهرداری شدم که چون هوا برفی بود، داشت خیابونو نمک می‌پاشید. این قسمتو که رد کردم، سرعت گرفتم و کمی جلوتر، پیچیدم تو کوچه تا بالاخره رسیدم. زنگ خونه رو که زدم، با چهرهٔ کلافهٔ سهیل روبرو شدم. - سلام. کجایی بابا؛ دلم داشت ضعف می‌رفت. - سلام. ببخشید دیگه؛ مونده بودم تو ترافیک. - ترافیک؟ مگه از کدوم مسیر اومدی؟ - از همون مسیر همیشگی. منتهی ماشین شهرداری راهو بسته بود. رفتیم داخل و دیدم که بنده خدا سفره رو پهن کرده و همچنان منتظر من. اورکتمو در اوردم و بی‌اختیار رفتم پای بخاری و دستامو گرفتم رو بخاری و بعد چند دیقه صورتمو آبی زدم و نشستم سر سفره. سهیل که با نشستن من انگار فرجی براش حاصل شده بود، دستاشو برد بالا و شکری کرد. بعد طبق عادت همیشگی، مقداری نمک تو دهنش پاشید و مشغول غذا شد. بی‌دقتی سهیل تو این کار همیشه برام سؤال بود. - ماشاء الله به تو؛ مستحباتت ترک نمیشه. - خوب مگه قراره ترک بشه؟ - مستحباتت نه؛ ولی این کارت باید ترک بشه. - فرقش چیه؟ - بعضی کارا که می‌کنیم، مستحب نیست. توهم می‌زنیم که داریم مستحب انجام میدیم. - یعنی می‌خوای بگی نمک قبل غذا مستحب نیست؟! - نمک یا نمک؟! - چی؟ - این نمک شایدم حرامه! اینو که گفتم، چشماش گرد شد. - صادق....! بابا تو که خودت روایتشو.... حرف سهیلو قطع کردم. - من نگفتم نمک قبل غذا مستحب نیست؛ گفتم: این کاری که تو می‌کنی مستحب نیست! - چطور؟ - دست دادن با زن حلاله یا حروم؟ - خوب حرومه. - نه، کی گفته حرومه؟ یعنی من با مادر خواهر خودم دست بدم، حرومه؟! - صادق منو دست انداختی؟ پوزخند زدم. - نه برادر من، این تویی که خودتو دست انداختی! - اصلاً دست دادن با زن چه ربطی به نمک داره؟ قاشقو که داشتم به دهنم نزدیک می‌کردمو، دوباره بردم عقب و .... - حرام بودن یا حلال بودن دست دادن بستگی داره به اینکه اون زن کی باشه. - ربطش به نمکو نگفتیا. - ربطش همینه که مستحب بودن نمک اول غذا، بستگی داره به اینکه نمکی که تو می‌خوری چی باشه؟ - جالب شد. یعنی تو روایات نمک خاصی رو گفتن؟ - اگه نمک خاصی رو گفته بودن که می‌گفتم این مستحب نیست؛ من میگم تو داری حرامو به اسم مستحب انجام میدی! خیره شد تو چشمم. - غذاتو بخور بابا. انگار ضعف کردی؛ رو مخت اثر گذاشته! مشغول شدم و چند قاشقی خوردم. در حین غذا خوردن، نمکدونو برداشتم و بازی بازی خیره شدم به نمک داخلش. - این نمک جاش تو سفره نیست. اینو باید ببری بدی شهرداری بریزه تو خیابون مردم لیز نخورن! - حالا تو فعلاً تو بخور غذا تو معدت لیز نخوره. - سهیل خداییش چی داری به خورد ما میدی؟ - غذاتو بخور بابا. سیانور که نریختبم توش! - مطمئنی؟ شایدم ریختیا. و صدای خنده سهیل.... - خوب بخور دیگه؛ اینطوری دقت کنی که لو میره! - لو رفته آقا. قاشقو اوردم جلوی دهنم و .... - اشهد أن لا إله إلا الله و .... خندهٔ سهیل قهقه شد. گفتم: - بچه جون این نمک سالم نیست؛ خوردنش حرومه! - سالم نییییست؟!!! - نمکی مستحبه که شفا بخش باشه؛ نه این نمکی که با حقه و به اسم نمک یددار اومده تو بازار و مریضت می‌کنه! - اوه، انگار قضیه جدی شد. درباره چی حرف می‌زنی؟ - این نمکی که تو می‌خوری، تجزیه شده‌س. - یعنی چی تجزیه شده‌س؟ - نمک به صورت طبیعی تشکیل شده از سدیم و پتاسیم و منیزیم که هر کدوم خواصی دارن. اما این نمکی که تو بازار رایجه، پتاسیم و منیزیم ازش تجزیه شده و به دروغ اسم این تجزیه رو گذاشتن تصفیه! در حالی که این ۳ تا مکمل هم هستن و همدیگه رو کنترل می‌کنن. اگه پتاسیم و منیزیم ازش جدا بشه، سدیم طغیان می‌کنه و فشار خونو می‌بره بالا. - عجب، تو هم اطلاعات خوبی داریا. حالا چه باید کرد؟ - نمکی که مستحبه، اون نمک سالم و دست نخورده‌ٔ خدادادیه که اینا ازش تجزیه نشده؛ مثل نمک دریا و سنگ نمک.... آره رفیق، خدا کار خودشو تو خلقت خوب بلده؛ تو کار خدا نباید دخالت کرد! س ح‌ز http://eitaa.com/rayeheyesib