🗞 بعد از ٢۶ سال دوری 📝 | خرده‌روایتی از مراسم شب دوم عزاداری فاطمیه ۱۴۰۴ با حضور رهبر انقلاب در بیت رهبری. ۱۴۰۴/۹/۱ ▪️رنگ لباس‌هایش با بقیه متفاوت‌ بود. بین آن جمعیت سیاه‌پوش با یک بارانی کرم و شلوار جین روشن و بافت سبز و سفید پابه‌پا می‌کرد که بتواند آقا را ببیند. بعد از آنکه به مقصودش رسید، گوشه‌ای نشست و گفت: 💬 «تا قبل از آن دوازده روز نه جمهوری اسلامی را قبول داشتم و نه رهبرش را. توی هر بحثی در دانشگاه و نت هم به این ساختار فحش می‌دادم. تا آنکه اسراییل به یک ساختمان نزدیکی‌های خانه‌مان حمله کرد و بعد انگار یک عالم خشم و نفرت از آنهایی که شب‌وروز فقط ظاهر ادعای ایران‌دوستی داشتند در وجودم شکل گرفت. 💬 منتظر انتقام بودم و بعد از پاسخ ایران یک نفس راحت کشیدم. از آن روز به بعد مدام فکر می‌کردم هرکسی که قرار بود بماند و از این خاک دفاع کند، ماند. راستش من خیلی آدم مذهبی‌ای نبودم. هنوز هم زیاد در قیدوبند نیستم، هرچند دوست دارم که نگاه حضرت زهرا دلم را پاک کند. امروز آمدم که رهبرم را ببینم و همین چند دقیقه برای من یک ارامش قلبی بود از دیدار کسی که نزدیک ۲۶ سال هیچ درکی از مردانگی و وطن‌پرستی‌اش نداشتم». ✍ فاطمه محمودی ✔️ جامعه نیازمند تبیین و آگاهیست 👈 👇 بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor  👈 👇 https://splus.ir/basiratezohor