ادامه
#قسمت_شانزدهم
🍃ساعت حدود يازده شب بود. داخل حياط نشسته بودم. يکدفعه صدائی از توی کوچه شنيدم. دويدم دم در، با تعجب ديدم ابراهيم با همان چهره و لبخند هميشگی پشت در ايستاده. من هم پريدم تو بغلش.
✨خيلی خوشحال بودم. نمی دانستم خوشحالی ام را چطور ابراز کنم. گفتم: داش ابرام چطوری؟
🍃نفس عميقی کشيد و گفت: خدا رو شکر، ميبينی که سالم و سر حال در خدمتيم.
✨گفتم: شام خوردي؟گفت: نه، مهم نيست.
🍃سريع رفتم توی خانه، سفره نان و مقداری از غذای شام را برايش آوردم.
✨رفتيم داخل ميدان غياثی (شهيد سعيدی) بعد از خوردن چند لقمه گفت: بدن قوی همين جاها به درد ميخوره. خدا كمك كرد. با اينکه آنها چند نفر بودند اما از دستشون فرار کردم.
🍃آن شب خيلی صحبت کرديم. از انقلاب، از امام و.. بعد هم قرار گذاشتيم شب ها با هم برويم مسجد لرزاده پای صحبت حاج آقا چاووشی.
✨شب بود که با ابراهيم و سه نفر از رفقا رفتيم مسجد لرزاده.
🍃حاج آقا چاووشی خيلی نترس بود. حرف هایی روی منبر ميزد که خيلی ها جرأت گفتنش را نداشتند.
✨حديث امام موسی کاظم(ع) که می فرمايد: مردی از قم مردم را به حق فرا می خواند. گروهی استوار چون پاره های آهن پيرامون او جمع می شوند.
🍃خيلی برای مردم عجيب بود. صحبت های انقلابی ايشان همينطور ادامه داشت.
✨ناگهان از سمت درب مسجد سر و صدايی شنيدم. برگشتم عقب، ديدم نيروهای ساواک با چوب و چماق ريختند جلوی درب مسجد و همه را می زنند.
🍃جمعيت برای خروج از مسجد هجوم آورد.
✨مأمورها، هر کسی را که رد می شد با ضربات محکم باتوم می زدند. آنها حتی به زن و بچه ها رحم نمی کردند.
🍃ابراهيم خيلی عصبانی شده بود. دويد به سمت در، با چند نفر از مأمورها درگير شد. نامردها چند نفری ابراهيم را می زدند.
✨توی اين فاصله راه باز شد. خيلی از زن و بچه ها از مسجد خارج شدند.
🍃ابراهيم با شجاعت با آنها درگير شده بود. يکدفعه چند نفراز مأمورها را زد و بعد هم فرار کرد. ما هم به دنبال او از مسجد دور شديم.
✨بعدها فهميديم که در آن شب حاج آقا را گرفتند. چندين نفر هم شهيد و مجروح شدند.
🍃ضرباتی که آن شب به کمر ابراهيم خورده بود، کمردرد شديدی برای او ايجاد کرد که تا پايان عمر همراهش بود. حتي در کشتی گرفتن او تأثير بسياري داشت.
✨با شروع حوادث سال57 همه ذهن و فکر ابراهيم به مسئله انقلاب و امام معطوف بود. پخش نوارها، اعلاميه ها..
🍃او خيلی شجاعانه کار خود را انجام می داد.
✨اواسط شهريور ماه بسياری از بچه ها را با خودش به تپه های قيطريه برد و در نماز عيد فطر شهيد مفتح شرکت کرد.
🍃بعد از نماز اعلام شد که راهپيمائی روز جمعه به سمت ميدان ژاله برگزار خواهد شد.
⊰᯽⊱┈┈┅┅🦋┅─┈┈⊰