بار الـها از كوي تو بيرون نشود پاي خيالم ؛ نكند فرق به حالم چه برانی ، چه بخوانی ؛... چه به اوجم برسانی ، چه به خاكم بكشانی !… نه من آنم كه برنجم ، نه تو آني كه برانی ؛... نه من آنم كه ز فيض نگهت ، چشم بپوشم ؛ نه تو آنيكه گدا را ننوازی به نگاهی ❣... در اگر باز نگردد ؛ نروم باز به جايی ، پشت ديوار نشينم * چو گدا بر سر راهی ؛ كَس به غير از تو نخواهم ، چه بخواهی ، چه نخواهی ؛... باز كُن در كه ، جز اين خانه مرا نيست پناهی ؛.../.