به مجنون گله میکردن چرا در و دیوار شهری که لیلی در آن زندگی می کرد را می بوسد
وقتی تو دلداده ی خدا بشی دیگه با محبت به آثار خدا می نگری
و از جانب تو شری به اونها نمیرسه
و دوست داری با محبت به خلق خدا و آفریده ی خدا ، خدایت را خوشنود کنی
دیگه انفاق کردن برات لذت بخشه
از خود گذشتن در راه پروردگارت عین لذته
دیگه بی خود و بی جهت بر بندگان خدا خشم نمی گیری
وقتی همه رو از عشق حقیقی ات بدونی
دیگه به همسرت آزار نمیرسونی
فرزندت رو وقتی آفریده ی خدای عاشق ببینی
اون رو یه امانت از طرف خدا میدونی و دست رو فرزندت بلند نمی کنی
هر وقت عاشق خداوند شدی
همه کنار تو آرامش میگیرن و مطمئن هستن از سمت تو ایمن هستن
وقتی تو عاشق خدا باشی
دلت نمیاد با غیبت از بنده هاش دل خدا رو برنجونی
دلت نمیاد با بد زبانی دل بنده هاش رو بشکنی
نگو بچه ی خودمه
زنمه
شوهرمه
بگو اینها همه عزیز کرده ی خداوندن
و عزیزشون بدار