همیشه لباس کهنه میپوشید؛
سرآخر اسمش پای لیست دانشآموزان کم
بضاعت رفت!
مدیر مدرسه، داییش بود،
همانروز عصبانی به خانه خواهرش رفت. مادرِعباس، برادرش را پایِ کمد برد و ردیف لباسها و کفشهای نو را نشانش داد؛
گفت عباس میگوید:
دلش را ندارد پیش دوستان نیازمندش
اینها را بپوشد ..
#شهیدعباسبابایی
🔸
@bassiijj