تو از سمت کدام اشاره آمدی که ترنج بودنم از خود بی خود شد؟!
برشهای قاچ قاچ مرا ببین که چگونه در وصف کمالت دچار تجزیه جزء به جزء شده اند!
و پا پس نمیکشند از توضیح جزء به جزء تو
خون به پا کرده ایی تماشا کن!
تردید دارم از روزگاری که میتوانست یوسفِ تو را در دامن یعقوبِ من بگذارد و نگذاشت ! و در شگفتم از زمانه ایی که یوسفِ ناپیدای تو را بی آنکه از آنِ من باشی به آغوش یعقوبم سپرده است!
از گفتن حُسنِ یوسفت ناتوانم
همین بس که ترنج وجودم را از خود بیخود کرده ایی و در تالار عزیز مصر وجود خون بپا کرده ایی
طره مویت نه فقط زلیخای دل را میفریبد که ببین چگونه میتواند ترنجهای بی شمار را از خود بی خود کند....
ذره وجود من چیزی نیست در این بیشمار ترنج سرزمینهای سرسبز شمالی و خطه بهار نارنج های شیرازی
نرگس رویت طعنه زده ترنج شیرازی را...
@bavareparvanegi