سالهاست قابِ نگاه پدرانه ات را بر دیوار دلم آویخته ام و یقین دارم تو زنده ایی و در عروق بودن من غوطه وری عطر یاسِ کوچه مدیونِ توست که از دیاری به نام شلمچه تا همین کوچه که به نامت خورده عطرافشان شده ایی من تمامِ گذشته و حال و آینده ام را به آلاله وجود تو گره زدم و بر سر عهدی که با تو بَستم؛ هستم! تو امروز در سی و دو سال پیش آسمانی شدی و من طفلی بودم در دامن جنگی نابرابر و حالا تو امروز آسمانی هستی و من هنوز همان طفلم که در دامن جنگی سخت تر با نفس خویش درگیرم..... بابای شهید! به قول آسِد مرتضی آوینی ((ای شهید، ای آن‌که بر کرانه‌ ازلی و ابدی وجود بر نشسته‌ای، دستی برار و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز، از این منجلاب بیرون کش)) @bavareparvanegi