💫⚜سپس نوري از بدن من ساطع شد ترسيدم. پس از آن ندا و نور، ابري سفيد پايين آمد و فرزندم را در بر گرفت و ندايي شنيدم که مي‏ گفت: «محمّد را در شرق و غرب دنيا و درياها بگردانيد تا نام و صفت او را بدانند و صورت وي را ببينند». 🌸🔅آنگاه ابر کنار رفت و پسرم را ديدم که لباسي سفيدتر از شير پوشيده است و زير او پارچه‏ اي از حرير سبز است. بار ديگر نگاه کردم و ديدم فرزندم سه کليد از مرواريد تازه در مشت گرفته و کسي مي‏ گويد: 《کليدهاي نبوت و پيروزي و بادها در دست محمّد (صلّی الله علیه و آله) است. سپس ابر ديگري آمد که نوراني‏ تر از قبلي بود و فرزندم را طولاني‏ تر از نخستين مرتبه از چشمانم غايب کرد.》 💫⚜شنيدم که منادي ندا مي‏دهد: «محمّد (صلّی الله علیه و آله) را در شرق و غرب عالم بگردانيد و بر بلندمرتبگانِ اجانين و انسانها و پرندگان و درندگان نشان دهيد. آن گاه به محمّد (صلّی الله علیه و آله) اين صفات انبيا را عطا کنيد: «صفاي آدم، رقت قلب نوح، خليل بودن ابراهيم، گفتار اسماعيل، سيماي يوسف، خشنودي يعقوب، صوت داود، زهد يحيي، کرم و بخشش عيسي». آن‏گاه ابر کنار رفت و ديدم پسرم پارچه حرير سفيدي در دست دارد که مچاله شده است و آن را در مشت خود مي‏ فشرد. ✴️ در همان حين کسي گفت: «محمّد (صلّی الله علیه و آله) تمام دنيا در قبضه خود گرفته و هيچ چيزي نمانده مگر آنکه در دست اوست». 🌸🔅جبرئيل و ميکائيل (علیهما السّلام) به زمين نازل شدند و به صورت دو مرد جوان وارد خانه شدند. 👈 همراه جبرئيل طشتي از طلا بود و ميکائيل ظرف آبي از عقيق سرخ در دست داشت. جبرئيل مولود نوراني را گرفت و در حالي که ميکائيل بر او آب مي‏ريخت وي را غسل داد و به آمنه خاتون که در گوشه اتاق نشسته بود گفت: «اي آمنه! هرگز او را از نجاست شستشو مده؛ چرا که نجاست در او نيست و به او نخواهد رسيد». پس از غسل، همراه آنان مشک و عنبر و کافور ساييده شده بود که آن را بالاي سر مولود گذاردند. در ظلمت شب، ناگهان از بالاي سر پيامبر (صلّی الله علیه و آله) و دو گونه حضرت نوري ساطع شد که به سقف خانه خورد و آن را شکافت و به عرش الهي رسيد و افقها را نوراني کرد به حدي که در ايران و روم ديده شد. ✴️ آن نور بر منازلي که پروردگار، اسلام او را در سالهاي بعد مي‏ دانست تابيد و بر کفاري که هرگز مسلمان نمي‏ شدند هيچ ذره‏ اي از نور افکنده نشد. 🌸🔅و آن حضرت ناف بريده و ختنه كرده متولّد شد و نورى از فرق مباركش ساطع گشت كه آسمان روشن شد و قصرهاى شام و يمن و فارس مشاهده آمنه افتاد كه مانند آتش افروخته و درخشان بود و مرغان بسيار مانند اسفرود گرد او را گرفتند. 📗منابع: بحارالانوار ج ۱۰ ص ۴۵؛ج ۱۵ ص٢۵۶ الفضائل ص۱٧ مناقب آل ابي‏طالب(علیهم السّلام) ج ۱ ص ٢٧ امالي صدوق ص ٣۶۱. کمال الدين ص ۱٩۶ الغدير ج ٢ ص ۱۰ 💕💕💕💕💕💕💕💕