♨️ تذکرة ی مقامات شیخ حسن روحانی
🔻آن سالک سابق دیپلماسی ومذاکره
آن رهرو لاحق سازش ومعامله
آن منکر پریشانحالی اقتصاد ازبیخ
آن مخلص سیاست یکی به نعل ویکی به میخ
آن مغروق بحر خیالات قشنگ
آن معروف به احوالات شوخوشنگ
آن مراتب اعتدال را مدعا، آن مواضع سفتوسخت را منتها
آن در تدبیر وامید فانی (چنانکه افتد و دانی)
مولانا شیخ حسن روحانی
درامور پروتکلهای بهداشتی صاحب طریقت بود و در امور امنیتی صاحب تجربت بود و در وعده نصب دوربین در معابر در برج آبان دارای منزلت بود
او را گفتند:«تو را اعتدال چون است وقتی وزیر کشورت اون است؟»
گفت:«لیس فی دستنا کل امور»
یعنی:«ما هوادار اعتدالیم، منتها به وقتش»
مروی است که اهل باطن بود و در علوم غریبه نبوغ وافر داشت و دل درگرو امور دنیوی و مادی و طلا و ارز و پول نداشت و تورم را ریز میدید نقل است که یکی از اصحاب او را گفت: «یا شیخ! نرخ پایین تورم را که تو بینی، ما نبینیم» شیخنا بفرمود:«آنچه نادیدنی است ما بینیم» نوبخت کرم الله وجهه و واعظی قرهالعین را از این پاسخ خوش آمد و او را حبذا گفتندی و ده شبانهروز گرد سرش اسپند گرداندی و دود کردی، چندانکه هوا وارونه شد و غلظت ذرات معلق و مونواکسید کربن بالا رفت و زنان باردار و سالمندان و بیماران قلبی در خانه ماندند
از کرامات او آن بود که وعده گشایش اقتصادی میداد و بر هر وعده، گشایشی در بعض ارکان جماعت حاصل میشد، گشایشی
شیخنا علم غیب میدانست و اهل مکاشفت بود چون کرونای منحوس آمد، فرمود:«از شنبه همه روالها بهصورت عادی خواهد بود» و از شنبه همه روالها بهصورت عادی شد و رعیت کرورکرور به فنا رفت.
گویند که مرید پروتکل بهداشتی بود و همهروزه پیوسته این ذکر میگفت: «یا پروتکل بهداشتی... یا پروتکل بهداشتی» چنانکه دهان شیخ ما خشک شدهبوداز بسیاری آنکه میفرمود. روزی مریدی او را گفت: «اَینَ البروتکل فی المسافرت والمترو والاتوبوس والمدرسه؟» یعنی: «آقای من! پروتکلت را بر ما بنما»گفت: «خاموش که ما در عالم رؤیا درکش کردهایم و جز اوتاد و ابرار آن را نتوانستی دید»
نقل است که از اقطاب فرقه «صحبتیه» بود و لطایف بسیار میگفت و چون او را گفتند: «با تحریم چونی؟» فرمود: «هیچ کشوری فکر نمیکرد مردم و دولت تحریمها را تحمل کنند و خم به ابرو نیاورند» مریدان را وقت خوش گشت و خندیدند و او را لطایف ازایندست بسیار است.
نقل است که چون انتخابات رسید او را گفتند: «یا شیخ حسن! چه داری؟»گفت:«کلیدی دارم که با آن چنین و چنان کنم و دنیا را امنوامان کنم و مُلک را فلان کنم و وزارت را قبای زنان کنم و آنان را جای اینان کنم و شیر مرغ را فت و فراوان کنم و جان آدمیزاد را لامفت و گران کنم» بعدها مریدان پرسیدند: «یا حسن! چون شد؟»
بخندید و گفت: «میخواستیم، ولی نشد» از خنده او، مریدان فیالجمله صیحه زدند و دست بر فرق کوفتند و گریبان چاک دادند و از هوش برفتند و هفتدریا خروشید و هفتآسمان ببارید و سیل آمد و مملکت را آب برد، از خندههای نمکینی که او وقت و بیوقت میکرد.
نقل است که هر چه بیضۀمرغ داشت در سبد برجام گذاشت. او را بعدها در بادیه دیدند که ندبه همی کرد و دنبال سبد همی گشت و نمییافت.
او را جملات قصار بود و شعر میگفت در بحور مختلف. از آن جمله است:
من میگویم که چه کسانی...
خواهم گفت که چه کسانی...
نگذارید بگویم که چه کسانی...
و از این اشعار او ماستها کیسه شد و کشکها ساییده و شبها روز و روزها شب شد و زمان گذشت و ساعت چهار بار بلکه بیشتر نواخت.
نقل است که در برج آبان کرت کرت از رعیت به دیار باقی رفتند.او را گفتند: «تعدادشان چون است؟» گفت: «من رئیسجمهورم، ریاضیدان نیستم.» و گفت: «خواب بودم، تصویب شد.» و گفت:«من خودم صبح جمعه فهمیدم.» از این گفتها زیاد داشت. گویند که وعده داد دستش بر فیلترینگ نرود و چون رفت، فرمود که من نبودم، بلکه دستم بود و تقصیر آستینم بود، صاحب کرامتی که او بود.
روزی یکی در حلقۀ مریدان او را پرسید: «یا شیخ! چگونه طی طریق کردی که بااینهمه قیقاج، بازهم بر سلک مسندنشینانی؟» گفت: «از طریق بزرگراه هاشمی رفتیم و مجرب بود» پس اصحاب را وقت، خوش گشت و سماع کردند و خندیدند که: «یا شیخ! دل قوی دار که تا بر این سلک هستی، از باد و باران نیابی گزند و آه خلق بر تو اثر نکند و پایان خوش در استخرست یا مستراح» روایتست که روزی یکی در جمع اصحاب گفت: «دوش در بادیه شیخ را دیدم که بر چیزی نماز گذارد و در خاکش کرد و من ندانستم که آن چیز، چه بود.» مریدی گفت: «آنکه دیدی، اعتماد مردم بود که شیخنا و مولانا بر آن فاتحه خواند!» و بدین سان چون در تدبیر و اداره تپه ای برای کسی نگذاشت و هرچه تپه بود همه را فتح کرد ارباب طریقت او را شیخ طریقت تپتّیّه خواندند و شیوخ قبل او بود هیچیک به تپّه ی او نرسیدند
✍ رویا صدر
🌷🕊
☫
@bazgashtaznimehrah
☫
eitaa.com/bazgashtaznimehrah👈ایتا