🔹یکی از اکتشافات این دانشمندان در زمینه پدیده ی استعداد زیاد انسانها به نوعی قطبی گرایی است. یعنی در تحلیل اعتقادات گروه های اجتماعی نباید گمان کنیم روایت و خوانش (الف) و روایت و خوانش (ب) مانند آب سرد و گرم هستند که وقتی با هم مخلوط شوند معتدل میشوند! میان گیری نمیشود کرد! یک مکانیزم پیچیده تری در کار است. فلسفه تفرقه و فرقه فرقه شدن انسانها از امور عجیب جامعه ی انسانی است. 👈این پدیده ی قطبی شدن گروه ها و طوائف و مذاهب و ملل و نحل انسانی را تحت عنوان «polarization» مطرح کرده اند. معمولا بر سر نقاط ریشه ای مکتب ساز انسانها حالت قطبی پیدا میکنند. اینطور نیست که رویکرد معتدل داشته باشند. اینها مانند دو راهی هایی است که یک طیف به مسیری میروند و دیگران هم به مسیر دیگر! 👈تا مدّتها گمان عمومی این بود که این اختلاف عمیق نظرات بین گروه های انسانی با صحبت ،مناظره، بحث و گفتوگو تعدیل میشود؛ از همینجا بود که مشکل را در نبود جریان آزاد اطلاعات و کم بودن در آمیختگی روانی میدانستند. 👈یک مطالعه ی جالبی توسّط یکی از نویسندگان غربی انجام شده که بر اساس آن اختراع ماشین چاپ توسّط گوتنبرگ برخلاف آن چیزی که گمان میشد نه تنها به تقریب اندیشه ها کمک زیادی نکرد بلکه به نوعی باعث رشد فرق متعدد متخاصم در اروپا شد. جنگهای مذهبی را دامن زد! ✋در صورتی که گمان میشد با ارزان شدن و میسور شدن گردش آزاد اطلاعات چنین چیزی رخ ندهد! اینترنت در زمان ما هم همینطور است. 👈البته نمیتوان منکر تأثیر این امور بود ولی چقدر واقعا این امور مؤثّر است؟! ولی آزمایشها نشان داده که انسانها معمولا به سمت هر چه بیشتر قطبی شدن در حرکت هستند. مسأله ی تعصّب گاهی پیچیده تر از آن چیزی است که فکرش را میکنیم و از همین جهت پدیده ی استضعاف هم پیچیده تر میشود. 👈و باز از اینجاست که میفهمیم اینکه گمان کنیم گفتوگو بر محور مدارک و شواهد و استدلال یا به تعبیر دیگر«evidence based» اساسا نمیتواند عادتا برطرف کننده ی این قطبی گرایی جریانات انسانی باشد. انسان و گروه های انسانی خیلی بیشتر از آنکه فکر کنیم از اعتمادها و عوامل روانی تأثیر گرفته اند تا صرف منطق و فکتها! 🔹یکی از آزمایشهای معروفی که در این زمینه انجام شده آزمایشی در این زمینه است که بحث و مناظره چقدر در تعدیل نگرشهای نژادی اثر گذار است. پدیده ی جالب این است که به خوبی نشان دادند در این مناظرات آنهایی که نژاد گراها مدام افراطی تر شدند و غیر نژادگراها هم مدام تفریطی تر شدند. وقتی اینها تبدیل به گروه های اجتماعی میشوند هم هر کسی هم عقیده های خودش را پیدا میکند و با آنها مخلوط میشود و از دیگران فاصله ی روانی میگیرد. طبق یک بررسی جالب درانتخابات ایالات مختلف آمریکا محقّقان متوجّه شدند که ایالتهای جمهوری خواه مدام جمهوری خواهتر میشوند و دموکراتها هم دموکرات تر! هر کدام در حال افراطی تر شدن هستند. ✋در حالیکه امروزه اینها دسترسی به جریان آزاد اطلاعات دارند. گویا مسأله حرف و استدلال و مناظره و اختلاط و گردش آزاد اطلاعات هم نیست. 👈خلاصه ی اندیشه ی قطبی گرایی گروه های انسانی این است که به تعبیری افراطی ها افراطی تر و تفریطی ها تفریطی تر میشوند. هر کدام با تعلّق روانی که به گروه خود دارند مدام عقایدشان تشدید میشود و شکافشان با گروه دیگر عمیق و عمیقتر میشود. 👈ولی چرا اینها با وجود امکان دسترسی به عقاید هم عقایدشان رو به سمت تعدیل نمی آورد؟! مطلبی که محقّقین این عرصه به وضوح به آن رسیده اند این است که اساسا مسأله دسترسی آسان و گردش آزاد اطلاعات و فیلتر نکردن نیست. بلکه مسأله اساسش به نوعی خود فیلتری و خود قرنطینگی و گونه ای عجیب از تعصّبات قطبی و اعتماد و لذّت بردن از گروه هم فکران است. 👈لیبرالها لیبرالتر و محافظه کارها محافظه کارتر و شیعه ها شیعه تر و سنّی ها سنّی تر میشوند. این توصیفی واقعی از طبیعت اوّلی گروه بندی های اجتماعی است. ⬇⬇