💠خاطره شهید احمد کاظمی
ارادت عجیبی به حضرت زهرا ( ص ) داشت . در هر پست و مقامی بود مجلس عزای فاطمیّه را بر پا می کرد .
اما علت این همه عشق و علاقه :
اوایل سال 1361 در عملیات بیت المقدس در خدمت حاج احمد بودیم . در حین عملیات به سختی مجروح شد و ترکش به سرش خورد . او را بیمارستان صحرایی بردیم ، اصرار داشت کسی نفهمد زخمی شده که روحیه نیروها خراب نشود .
از شدت خونریزی مدتی بی هوش بود . یک دفعه از جا پرید! گفت بلند شو ، باید برویم خط ! هرچی اصرار کردیم بی فایده بود
در طی راه از ایشان پرسیدم : " شما بیهوش بودی ، چه شد که یک دفعه از جا بلند شدی و ...
خیلی آرام گفت : وقتی توی اتاق خوابیده بودم ، یک باره دیدم خانم فاطمه زهرا ( ص ) آمدند داخل اتاق !"
به من فرمودند چرا خوابیدی !؟ گفتم : سرم مجروح شده ، نمی توانم ادامه دهم !
حضرت زهرا ( ص ) دستی به سر من کشیدند و فرمودند : بلند شو ، بلند شو ، چیزی نیست ، برو به کارهایت برس ...
📩سرکار خانم فاطمه جوانبخت از خراسان جنوبی