💢دوست دارم زندگی کنم، نه اینکه فقط باشم 🔹هیچ‌کس نمی‌تواند نسبت به مسأله فلسطین بی‌تفاوت باشد و در نهایت یک طرف ماجرا می‌ایستد. با وجود این‌ سبک زندگی فلسطینیان هنوز در لایه‌ای از مه قرار دارد، زیرا دانسته‌ها‌مان از طریق اینترنت و تلویزیون است؛ بسیار عام و تکراری. انگار همان‌طور که ورود به نوار غزه تقریبا ناشدنی است، خروج اطلاعات از آن هم دچار محاصره شده. برای آشنایی با فرهنگ فلسطین کتاب‌های زیادی وجود دارد چه در قالب داستان چه به اشکال مختلف اما کتاب «لهجه‌های غزه‌ای» روزنوشت‌های دو نفر از اهالی غزه است که رویدادها را عریان جلوی چشم خواننده می‌گذارند. 🔹اینکه این کتاب روزنوشت است کار را متفاوت می‌کند. روزنوشت‌ آن هم در جریان جنگ، جنگی نه شبیه سایر جنگ‌ها. اگر روایت‌ها در قالب دیگری بود شاید به این اندازه اثرگذار نبود. وقتی فردی در زمان وقوع حادثه شرح رویداد می‌دهد با جزئیات بیشتر و احتمالا بدون دخالت عوامل بازدارنده می‌نویسد. او احساساتش درگیر است و به فکر مصلحت‌اندیشی نیست، پس دیده‌ها و شنیده‌ها را اولا بدون فراموشی و دیگر بدون ممیزی روی کاغذ می‌آورد. بله ممکن است اگر فقط زمانی کوتاه بعد از حادثه نوشته می‌شد جزئیات بیشتری به خاطر نویسنده می‌آمد و از نظر ادبی کاری فصیح‌تر ارائه می‌شد، اما خواننده اینجا چندان مشتاق خواندن یک متن بی‌نقص نیست، همین اضطراب و صراحتی که در متون هست گویای مسائل بهتری است. فردی که در دل جنگ روزنوشت می‌نگارد به سبب این‌که مرگ را به خود هر لحظه نزدیک می‌بیند؛ جنس، رنگ وبوی نوشته‌هایش فرق می‌کند. 🔹این یادداشت‌ها به قلم دو شاعر فلسطینی است که یکی ساکن غزه ودیگری مقیم بلژیک است که طی سفری برای دیدار خانواده، گرفتار حمله زمینی اسرائیل می‌شود. شاعر با کلمه دمخور است و ارزش جایگاه هر واژه را می‌شناسد؛ بنابراین نوشتار باوجود سادگی باصلابت است. تمام عکس و فیلم‌هایی که خبرنگاران از فجیع‌ترین صحنه‌های جنگ باجانفشانی ارسال می‌کنند را بگذارید کنار، کلمات این دو شاعر با شما کاری می‌کند که انگار وسط معرکه هستید. ابدا صحنه‌ها با خشونت و به شکلی جانگداز روایت نمی‌شود. اساسا با روایت‌های زیادی جگرخراش و روضه‌باز موافق نیستم به گمانم اثری عکس دارد. 🔹این یادداشت‌ها بعد از آغاز عملیات طوفان‌الاقصی نوشته شده است. آن زمان کسی گمان نمی‌کرد این جنگ که تا امروز بیش از ۳۰۰ روز به طول انجامیده این اندازه طولانی شود، پس از آن توجه مردم جهان به سبک زندگی مردم غزه جلب شد؛ بنابراین لزوم انتشار کتاب‌هایی مشابه لهجه‌های غزه‌ای بیش از پیش احساس می‌شود. در این کتاب با فلسطینی‌ای مواجه می‌شوی که وقت فرار حاضر نیست همشهری‌اش را سوار ماشین کند یا برای هیزم باغ‌های دیگران را پایمال می‌کند و البته اسرائیلی‌هایی هم هستند که به عقاید و روش‌های صهیونیسم معترضند. اگر کسی در هرجای دنیا بخواهد صدای اهالی فلسطین را به دنیا برساند باید تصویری درست منعکس کند تا اثربخشی بیشتری داشته باشد. اگر مخاطب گمان کند غزه یا سراسر فلسطین اکنون خرابه‌ای بیش نیست شاید تلاش و امید را نابود کند، درحالی‌که باریکه غزه جایی بسیار وسیع است و همه ‌جای آن هم تخریب نشده و زندگی در آن درجریان است. همان اندازه که نشان دادن مصائب عظیم این مردمان می‌تواند کارگشا باشد، بزرگ‌نمایی نادرست آن هم می‌تواند صدمه بزند. 🔹لحن دو شاعر در عین روایت روزمرگی اما گاه سرزندگی دارد. تراژدی در کنار شوخی‌طبعی، مرگ در کنار زندگی و... همه تضادهایی هستند که غزه را سرپا نگه داشته‌اند، اگرچه نسبت این دو به هم نامساوی و بسیار نابرابر باشد. وقتی حرف می‌رسد به صف بلند زنانی که در نوبت آزمایش بارداری هستند و پسرانی که اطراف روترهای اینترنت به تیرک‌ها تکیه داده‌اند؛ خواننده زندگی در غزه را از نزدیک لمس می‌کند. مطمئنا انتخاب روایت‌ دو شاعر از میان ۳۰ یادداشت به قلم افراد مختلف، سلیقه خوب مترجم آقای محمدرضا ابوالحسنی و مشاوران پروژه است. اما کتاب نیاز به ویرایش و نمونه‌خوانی دارد و نیز در مواردی لازم است متن پانویس داشته باشد. ترجمه در جاهایی می‌توانست روان‌تر باشد، البته باتوجه به توضیح مترجم در مقدمه، لهجه‌های غزه‌ای در وقت فشرده‌ای ترجمه و چاپ شده تا به نمایشگاه کتاب برسد. از این جهت کار بزرگی انجام شده اما این ابتدای راه است و مشتاقان منتظر انتشار ادامه این مجموعه هستند. به قول لمار اگر «دوست داریم زندگی کنیم نه اینکه فقط وجود داشته باشیم»؛ باید زنده بودن را مفید کنیم و انتشار چنین کتاب‌هایی یک قدم برای تحقق این‌گونه اهداف است. 🟢پ.ن: متن بالا برشی‌ست از یادداشت سمیه جمالی بر کتاب «لهجه‌های غزه‌ای» در روزنامه جام‌جم 📎لینک مطلب در روزنامه جام‌جم: https://B2n.ir/h12529 🌍با بدون مرز همراه باشید! @bedun_e_marz