💠 🔹١. و زن 💢 روحیه استعمارگری انسان در جوامع بدوی، حیوان وحشی را از محیط ویژه زندگی‌اش خارج کرد و او را تملیک نمود تا از تمام منافع آن استفاده کند. او در عین حال که حیوان را در جامعۀ خود جای داد، هیچ حقی برای او قائل نمی‌شد. ◀️ اگر وسائل خوردن و آشامیدن و تولید مثل، برای دام‌های اهلی فراهم می‌کرد و نیازمندی‌هایشان را برطرف می‌نمود، برای تأمین یا جلب منافعی بود که از آنها توقع داشت. ⏹️ زن نیز در جوامع اولیۀ بشری، چنین موقعیتی داشت و چنانکه از گوشه و کنار تاریخ برمی‌آید، روزگاری بسیار طولانی، وجود زن در جامعه، فقط برای رفع نیازمندی‌های جامعه بود، نه برای بهره‌مندی از حقوق جامعه. ⏹️ زن حکم طفیلی را داشت و به هیچ‌وجه، عضو جامعۀ انسانی نبود و کارهای پست و بی‌قیمت مانند حمل و نقل اثاثیه هنگام کوچ ییلاقی و قشلاقی قبائل، هیزم‌کشی برای سوخت و صید ماهی و خدمتکاری در منزل، بر عهدۀ او بود. زن در این جوامع، همیشه و در هر حال، باید تحت قیمومیت مرد زندگی می‌کرد و از خود استقلالی نداشت؛ نه استقلال اراده که بتواند راهی در زندگی انتخاب کند و نه استقلال عمل که بتواند اعمالش را به خودش اختصاص دهد. ⏹️ زن نمی‌توانست مالک سود کار خود شود و نیز نمی‌توانست در دادگاه ادعا کند یا شهادت دهد. اگر کار نیکی انجام می‌داد، سود و ستایش آن به حساب ولیّ او نوشته می‌شد و اگر کار ناشایستی انجام می‌داد، خود زن مسئول بود و به کیفر عملش می‌رسید. 🔹 البته گاهی استثنائا از راه عطوفت پدری و یا محبت زناشویی و یا وصیت، مالی به زن داده می‌شد، یا اینکه مزایایی به او اعطا می‌گردید؛ ولی به هر حال، در عمل و اراده از خود استقلال نداشت. او مثل اسیری بود که در حال بردگی زندگی می‌کرد و از نعمت آزادی محروم بود. @beha_togham_alfaraez