در روایات آمدهاست مسلمبن عقیل پسر عموی سیدالشهدا بعد از دستگیری توسط "اشعث بن قیس" لعنت الله در دو جا شدید گریه میکند.
بار اول بعد دستگیری و بعد از آنکه اشعث به خیال خود مسلم را امان میدهد. مسلم شروع به گریه میکند. اشعث میگوید: گمان نمیکردم اینطور خودت را کوچک کنی. مسلم جواب میدهد: "لا اَبکِی لِنَفسی، اَبکی لِلحسین، برای خودم گریه نمیکنم برای حسین گریه میکنم. که برایش نامه نوشتهام که بیا و او دست زن و بچهاش را گرفته و دارد میآید..."
بعد از آن مسلم از دشمن تقاضا میکند که نامهای بنویسند و دست امینی بدهند و به امام برسانند که نیا...
بار دوم وقتی مسلم را به بالای دارالاماره میبرند تا شهیدش کنند. آمدهاست مسلم در برابر قاتلانش سرش را به سمت حجاز کرد و با گریه گفت:"السّلام عَلیک یا اَباعبدالله..." و سخت گریه کرد.
امروز رو به قبله که بگردانیم صدای کاروان میآید. و صدای مناجات کسی از عرفات به گوش میرسد:
انت الذی احسنت انت الذی اجملت انت الذی افضلت انت الذی اکملت...
#روضه_کوچک
#عرفه
#مسلم_بن_عقیل
#کاروان_در_راه
#التماس_دعا
@behesht_e_khane