💫روزی ابوسعیدابوالخیرباجمعی ازاصحاب ازکناردهی ازمناطق اطراف
نیشابوربه طرف مقصدی میگذشتند.
مردی کناس مشغول خالی کردن چاه مستراح بود.اصحاب ازبوی تعفن
کثافات دماغ خودراگرفتندوبه سرعت ازآن محل گذشتند،ولی مشاهده
کردندکه شیخ نیامد!
چون نگاه کردنددیدندشیخ باحالت تفکرکنارکثافات ایستاده،فریادزدند:
استادبیا،فرمود:می آیم،پس ازمدتی تامل کنارکثافات به سوی اصحاب روان
شد،چون به آنان رسیدگفتند:ای استادبرای چه کنارکثافات ایستادی؟
گفت:چون شمادماغ خودراگرفتیدوبه سرعت حرکت خودافزودید،آوازی
ازکثافات وفضولات برخاست که ای روندگان،
روزگذشته ماباحالتی طیب وطاهروپاکیزه ورنگ وبویی بسیارعالی
برسربازاربه صورت سبزیجات ومیوه جات وحبوبات قرارداشتیم
وشمابنی آدم به خاطربدست آوردن مابرسروباریکدیگرمی زدیدوبه انواع
حیله هاوخدعه هامتوسل می گشتیدوازهیچگونه تقلب ورزی خودداری
نمی کردید،چون مارابه دست آوردید،خوردید،
مابراثرچندساعتی همنشینی باشماتبدیل به این حال گشته وبه این سیه
روزی افتادیم،به جای اینکه ماازشمافرارکنیم که باعث این تیره بختی برای
ماشدیدازمافرارمی کنید؟!ای اف برشما!
من کنارکثافات ایستاده وبه پندونصیحت آنان گوش فراداده تاشایدعبرتی
ازآنان بگیرم!
برگرفته:کتاب عارفانه جلد۲
📌نشر حداکثری با شما🌹
#بهشت #جهنم
#آخرالزمان
╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗
@behesht_jahanam
╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝