بچه که بودم فکر میکردم تو روزای اول محرم یه جنگی شده و هر روز یه نفر به شهادت میرسه و فردا نفر بعدی . فکر میکردم علی اصغر رو روز هفتم به شهادت رسوندن ، علی اکبر رو روز هشتم ؛ حضرت عباس رو نهم و روز دهم هم امام حسین علیه السلام . تو همون دنیای کودکی فکر میکردم چه مصیبت بزرگیه اینکه هر روز یکی از عزیزاتو از دست بدی . اما کم کم فهمیدم همه ی اینا یک صبح تا غروب کشته شدن ! مصیبت بزرگ و بزرگتر شد . تصور کن تا میای برای داغ یکیشون اشک بریزی یکی دیگه عازم میدان میشه . نفس آدمو می بره این داغ ها . حالا فکر کن اگه قرار بود عاشورا رو فقط عاشورا گریه کنی ؛ دق میکردی .. اینجاست که امام مونسی دلسوز میشه و نمیزاره تو با داغش جون بدی :) برای غمش هم بساط پهن میکنه و بزم اشک به پا میکنه تا تو وسعت این مصیبت رو یکجا نکشی و اروم اروم اماده ی عاشورا بشی . آروم اروم اشک بریزی تا عصر روز دهم خسته باشی و نفهمی چی گذشت . ما دوماه عزاداری میکنیم تا روز عاشورا رو نمیریم :) | |