ابن بطوطه در کتابِ سفرنامه اش می نویسد: " در شیراز سه روز بودم و این سه روز در مسجد جامع شیراز ماندم... مردم در این مسجد اعتکاف می کردند که این مسجد مربوط به ششصد سال قبل است... بعد رفتم بازار شیراز ، چشمم به دکانی افتاد که یک نفر نورانیِ اهلِ تقوی و ظاهر الصلاح در آن نشسته، قرآن می خواند، رفتم نزدیک... سلام کردم.. نشستم... او هم پذیرایی کرد، گفتم شما اینجا چه می کنی؟ گفت: من شغلم تجارت است هرگاه مشتری نباشد قرآن می خوانم، نگاه کن فرش‌ها را عقب زد دیدم قبر است، گفت: این گور خودم است، کنار قبر خودم می نشینم برای خودم قرآن می خوانم، قبرم را در مغازه ام قرار داده ام که گول دنیا را نخورم...." ‌