🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 🌷🌱🌷🌱 🍁ترجمه آیات🍁 💫چون قاصد نزد سليمان آمد سليمان گفت: آيا مى‌خواهيد به مال مرا يارى كنيد؟ آنچه خدا به من داده از آنچه به شما داده بهتر است. نه، شما به هديه خويش شادمان هستيد. (۳۶) 💫اكنون به نزدشان بازگرد. سپاهى بر سرشان مى‌كشيم كه هرگز طاقت آن را نداشته باشند. و به خوارى و خفت از آنجا بيرونشان مى‌كنيم. (۳۷) 💫گفت: اى بزرگان، كدام يك از شما تخت او را -پيش از آنكه به تسليم نزد من آيند- برايم مى‌آورد؟ (۳۸) 💫عفريتى از ميان جنها گفت: من، قبل از آنكه از جايت برخيزى، آن را نزد تو حاضر مى‌كنم، كه من بر اين كار هم توانايم و هم امين. (۳۹) 💫و آن كس كه از علم كتاب بهره‌اى داشت گفت: من، پيش از آنكه چشم بر هم زنى، آن را نزد تو مى‌آورم. چون آن را نزد خود ديد، گفت: اين بخشش پروردگار من است، تا مرا بيازمايد كه سپاسگزارم يا كافر نعمت. پس هر كه سپاس گويد براى خود گفته است و هر كه كفران ورزد پروردگار من بى‌نياز و كريم است. (۴۰) 💫گفت: تختش را ديگرگون كنيد، ببينيم آن را باز مى‌شناسد يا از آنهاست كه باز نتوانند شناخت. (۴۱) 💫چون آمد گفتندش: آيا تخت تو چنين بود؟ گفت: گويى همان است. و ما پيش از اين آگاه شده بوديم و تسليم بوده‌ايم. (۴۲) 💫و او را از هر چه به جز خداى يكتا مى‌پرستيد، بازداشت. زيرا او در زمره كافران بود. (۴۳) 💫گفتندش: به صحن قصر درآى. چون بديدش پنداشت كه آبگيرى ژرف است. دامن از ساقهايش برگرفت. سليمان گفت: اين صحنى است صاف از آبگينه. گفت: اى پروردگار من، من بر خويشتن ستم كرده‌ام و اينك با سليمان در برابر پروردگار جهانيان تسليم شدم. (۴۴) @bentolhoda_81 🍁🍁🍁🍁🍁