🌴🍁🌴🍁🌴🍁🌴 🍁🌴🍁🌴 🌴🍁 🌦 طلوع باران 🌦 🍁 جلسه چهاردهم 🍁 🌴 در بلا هم می‌چِشم لذّات او ... 🌴 ما چطور می‌خواهیم با خدا روبه‌رو شویم؟؛ وقتی هر اتفاقی که می‌افتد تا زوایدمان را بریزد، ناراحت می‌شویم و به هم می‌ریزیم! برخلاف معصومین(علیهم‌السلام) که دوست و دشمن به آن‌ها جفا می‌کردند؛ ولی آن‌ها پیش از هر سرزنش و شکایت، سهم بندگی خود را برمی‌داشتند و خدا را بر این بلاها حمد و سپاس می‌گفتند. ما نیز هر حرفی که ناراحتمان می‌کند یا جریانی که برایمان گران می‌آید، می‌خواهد زوایدی را از ما بردارد و وجودمان را پاک کند؛ پس باید خدا را بر آن بلا حمد گوییم. ولی ما خود را آن‌قدر کامل می‌دانیم که تصور هم نمی‌کنیم زوایدی داشته باشیم؛ برای همین به جای رفع زواید، در صدد دفاع از خود و رفع آن سختی به هر قیمتی برمی‌آییم. البته طبیعی است که در مشکلات، جسم خسته شود. اما باید مراقب باشیم که بلا با روحمان چه می‌کند. اگر روحمان نیز از اتفاقات و افراد ضیق بگیرد و به جایی برسد که مثلاً بگوییم: «خسته شدم از پرستاری از همسر بیمار یا پدر و مادر پیرم» یا «تا کی حرف بشنوم و سختی بکشم؟» و...، بدانیم که از ظلمت قلبمان است. چون اگر در بلاها فقط به فکر برداشتن زواید باشیم، خستگی‌ها بر ما اثر نمی‌کند و دغدغه‌مان فقط این است که وظیفه‌مان را چطور تمام کنیم. ادامه دارد... برگرفته ازمباحث استاد عزیز خانم لطفی آذر ❤️ @bentolhodahasanabad