📚آب ریخته با کوزه نیاید عبیدالله زیاد بسیار مکار بود و ضحاک قیس را میگفت تو شیخ قریش و زاهدی و مرتبه تو از عبیدالله زبیر بیشتر است‌. چرا به نام او خلق را دعوت کنی و به نام خود نمی‌کنی. ضحاک فریفته شد و با نام خود مردم را دعوت کرد. مردم گفتند تو به نام زبیر از ما بیعت گرفتی و اکنون بیعت با خود می‌خواهی. تو بر چیزی نیستی. او پشیمان شد و دوباره دعوت به نام زبیر کرد. اما سودی نداشت. این مثل را در مورد هر چیزی که از دست رفته و دیگر جبران شدنی نیست به کار می‌برند. و به شکل‌های دیگری نیز استفاده شده و می‌شود. مانند: آب ریخته جمع نگردد. آب رفته به جوی بازنگردد. داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah