*بسم الله الرحمن الرحیم*
*السلام علیکم یا اهل بیت النبوة*
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
*سلام علیکم*
صبح زیبای روز یکشنبه ۱۳ آذر ماه بخیر و کام جانتان شیرین به ذکر صلوات بر حضرت محمد و آل محمد علیهم السلام.
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
*خطبه ۲۲۱ نهج البلاغه*
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
✨ *بخش چهارم* ✨
◀️ سختی های مرگ:
✅ زمین ها، چه بسيار، اجساد نيرومندِ زيبا و خوش آب و رنگ را که در دنيا در ناز و نعمت بودند و پرورش يافته دامان احترام و شرف، در کام خود فرو بردند، همانها که مى خواستند با سُرور و خوشحالى غمها را از دل بزدايند و به هنگام فرا رسيدن مصيبت براى از بين نرفتن طراوت زندگى و از دست ندادن سرگرميهاى آن به لذت و خوشگذرانى پناه بردند. (آرى) در آن هنگام که او به دنيا مى خنديد و دنيا نيز در سايه زندگى مرفه و غفلت زا بر او خنده مى زد، ناگهان روزگار خارهاى جانگداز آلام و مصائب را در دل او فرو کرد و گذرانِ روزگار قواى او را در هم شکست و عوامل مرگ از نزديک به او نظر افکند در نتيجه، غم و اندوهى که هرگز از آن آگاهى نداشت با او در آميخت و غصه هاى پنهانى که حتى خيال آن را نمى کرد، در وجودش راه يافت؛ سُستى بيماريها در او ظاهر شد، در حالى که به سلامت و تندرستى، انس شديد داشت.
در اين هنگام، هراسان و ترسان به آنچه طبيبان او را به آن، عادت داده بودند، پناه برد که حرارت را با برودت، تسکين دهد و برودت را با حرارت تحريک کند؛ ولى در چنين حالتى هيچ حرارتى را با عوامل برودت فرو ننشاند جز اينکه حرارت شعله ورتر شد و هيچ برودتى را با داروى حرارت زا تحريک نکرد جز اينکه برودت را به هيجان درآورد. براى اعتدال مزاج به هيچ معجونى پناه نبرد، جز آنکه به سبب آن، آماده بيمارى ديگرى شد.
اين وضع همچنان ادامه يافت تا آنجا که طبيب از درمانش ناتوان شد و پرستارش او را به فراموشى سپرد و خانواده اش از وصف بيمارى او خسته شدند و در پاسخ سؤال کنندگان فروماندند. آنها در کنار بيمار خود نشسته و درباره خبر ناگوارى که تا آن وقت از او مکتوم مى داشتند، آشکارا به گفتگو پرداختند.
يکى مى گفت او را به حال خود رها کنيد (که رفتنى است) ديگرى آرزوى بازگشت و بهبود او را مى کرد و (سومى) آنان را به شکيبايى در فقدانش، دعوت مى نمود و (براى تحمّل اين مصيبت) مصائب و اندوه گذشتگان را به يادشان مى آورد.
در اين حال که او در شُرف فراق دنيا و ترک دوستان بود، ناگهان عارضه اى گلوگيرش شد که فهم و درک او را ناتوان ساخت و در حيرت و سرگردانى فرو برد و زبانش خشک شد. در اين هنگام به فکر وصايا و سؤالات مهم و لازمى مى افتد که پاسخ آنها را مى دانست؛ امّا چه سود که زبانش از گفتن بازمانده است و سخنانى مى شنود که قلب او را به درد مى آورَد و مى خواهد جواب آنها را بگويد امّا قدرت ندارد؛ از اين رو خود را به ناشنوايى مى زند، همان سخنان و زخم زبانهايى که گاه از شخص بزرگى صادر مى شود که اين بيمار او را محترم مى شمرد يا از کوچکى که در گذشته بر او ترحم مى کرده است.
(به هر حال) مرگ دشواريهايى دارد که انسان را در خود غرق مى کند، مشکلاتى که هراس انگيزتر از آن است که بتوان در قالب الفاظ ريخت يا انديشه هاى اهل دنيا آن را درک کند.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
جهت سلامتی و تعجیل در ظهور حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه و شادی ارواح مطهر امام راحل و شهدای عزیز خصوصا سردار دلها، *صلوات*
*اللهم عجل لولیک الفرج*