عاشقی دردسری بود نمیدانستیم
حاصلش خون جگری بود نمیدانستیم
پر گرفتیم ولی باز به دام افتادیم
شرط بیبالوپری بود نمیدانستیم
آسمان از تو خبر داشت ولی ما از تو
سهممان بی خبری بود نمیدانستیم
آب و جاروی در خانهی ما شاهد بود
از تو بر ما گذری بود نمیدانستیم
اینهمه چشمبهراهی نگرانم کرده
عاشقی دردسری بود نمیدانستیم
تا ظهورت چقدَر فاصله داریم آقا
آه از جمعهی بیتو گله داریم آقا
رفته بودی که بیایی چقدَر طول کشید
عرض کردیم نبودی و سحر طول کشید
ما برای خودمان اینهمه گفتیم بیا
نذر کردیم به پای تو بیفتیم بیا
تو طبیب دل غم دیدهی مایی آقا
ما که مردیم بیا پس تو کجایی آقا؟
مگر اینکه تو بیایی و حیاتم بدهی
مگر اینکه تو از این وضع نجاتم بدهی
از بهخودآمدن اینقافله را گمکردیم
وای برما پسر فاطمه را گم کردیم
دست برداری از این غیبت طولانی اگر
من به پای تو بریزم طلبی جانی اگر
از تو دنبال تو بودن نکند سهم من است؟
فقط از هجر سرودن نکند سهم من است؟
من شب جمعه قرار تو دلم میخواهد
صبح فرداش کنار تو دلم میخواهد
بهـــــخـــــدا مــنــــتـــظـــر آمــدنت میــــمانیم
پای این عشق اویس قرنت میمانیم
تو دلت بیشتر از ما تب هجران دارد
سحر وصل همیشه شب هجران دارد
تا به اندازه شمعی که ز سر میسوزد
پر پروانه بهامید سحر میسوزد
خیر از جمعه ندیدیم به والعصر قسم
بیتو ما طعنه شنیدیم به والعصر قسم
صابر خراسانی
https://eitaa.com/besharat_ir
واتساپ
https://chat.whatsapp.com/DBHmX88VWwW9ouXNYPbmGT