وبه اصطلاح یک عمل مستحب بحساب نمی آید اگر این عمل به قصد دینی نباشد فقط به عنوان یک رسم باشد بدعت هم حساب نمی شود.بله برای ریختن آب ریشه تاریخی نقل کرده اند که بعد از نقل آن را تحلیل می کنیم.
هرمزان در سمت فرمانداري خوزستان انجام وظيفه ميكرد. هرمزان كه يكي از فرمانداران جنگ قادسيه بود. بعد از نبردي در شهر شوشتر و زماني كه هرمزان در نتيجه خيانت يك نفر با وضعي نااميد كننده روبرو شد، نخست در قلعهاي پناه گرفت و به ابوموسي اشعري، فرمانده تازيها آگاهي داد كه هر گاه او را امان دهد، خود را تسليم وي خواهد كرد. ابوموسي اشعري نيز موافقت كرد از كشتن او بگذرد و ويرا به مدينه نزد عمربن الخطاب بفرستد تا خليفه درباره او تصميم بگيرد. با اين وجود، ابوموسي اشعري دستور داد، تمام 900 نفر سربازان هرمزان را كه در آن قلعه اسير شده بودند، گردن بزنند . (1)
پس از اينكه تازيها (عربها)هرمزان را وارد مدينه كردند، ... لباس رسمي هرمزان را كه ردائي از ديباي زربفت بود كه تازيها(عربها) تا آن زمان به چشم نديده بودند، به او پوشاندند و تاج جواهرنشان او را كه «آذين» نام داشت بر سرش گذاشتند و وي را به مسجدي كه عمر در آن خفته بود، بردند تا عمر تكليف هرمزان را تعيين سازد. عمر در گوشهاي از مسجد خفته و تازيانهاي زير سر خود گذاشته بود . هرمزان، پس از ورود به مسجد، نگاهي به اطراف انداخت و پرسید: «پس اميرالمؤمنين[یا همان شاه ] كجاست؟» تازيهاي (عربهای )نگهبان به عمر اشارهاي كردند و پاسخ دادند: «مگر نميبيني، آن اميرالمؤمنين است.!!!»... سپس عمر از خواب برخاست. عمر نخست كمي با هرمزان گفتگو كرد و سپس فرمان داد، او را بكشند.
هرمزان درخواست كرد، پيش از كشته شدن به او كمي آب آشاميدني بدهند. عمر با درخواست هرمزان موافقت كرد و هنگامي كه ظرف آب را به دست هرمزان دادند، او در آشاميدن آب درنگ كرد. عمر سبب اين كار را پرسید. هرمزان پاسخ داد، بيم دارد، در هنگام نوشيدن آب، او را بكشند. عمر قول داد تا آن آب را ننوشد، كشته نخواهد شد. پس از اينكه هرمزان از عمر اين قول را گرفت، آب را بر زمين ريخت. عمر نيز ناچار به قول خود وفا كرد و از كشتن او درگذشت. اين باعث بوجود آمدن فلسفه اي شد که با ريختن آب بر زمين، يعني زندگي دوباره به شخصي داده مي شود تا مسافر برود و سالم بماند.
این قصه اولا باید بررسی شود که واقعیت داشته یا نداشته است؟دوما نه رفتار هرمزان ونه رفتار عمر ملاک برای استفاده دستورات دینی اسلام نیست ؛هرمزان چون مسلمان نبوده وعمر هم نه از عصمت برخوردار بوده است ونه آگاهی عمیق از مسائل دینی داشته است .بله کار هرمزان یک زرنگی وبه اصطلاح کلک بحساب می آید وکار عمر هم به قول معروف گیر کردن در حرفی است که زده است.
سوما این قصه از بیخ ربطی به قضیه ای مسافر وریختن آب پشت سر او ندارد ودر واقع یه برداشت ذوقی بی سند است.
در نتیجه آب ریختن پشت سر مسافر نه منبع دینی دارد ونه منبع تاریخی مستقیم مربو ط به قضیه,فقط یک برداشت ذوقی است که باعث رسم شدن بین مردم شده است وتازمانی که بنام دین انجام نگیرد بدعت هم بحساب نمی آید وثواب هم ندارد.
----------
(1)-( البلاذري، فتوح البُلدان، به تصحيح دكتر صلاحالدين المُنَجَّذ (قاهره: 1956)، صفحه 468)
🔺🔸🔹
⇝ پرسمان اعتقادی
https://eitaa.com/joinchat/3397320738C0c4c71fad0
🔺فقط
#بالینک به اشتراک بذارید👌
࿐🌸❒○🌼○❒🌸࿐
࿐🌸❒○🌼○❒🌸࿐